فدرالیسم
پیوندهای اجتماعی انسانی بمنظورگذران حیات جمعی و گذر از ضرورت ها و
موانع و مصائب جامعه و طبیعت امری الزامی می باشد. در این گذر حیات انسان ها با تکیه بر انتخاب و اکتساب خویش، اشکال متفاوت و متکاثری را بر گزیده اند که انسجام و همسانی را در اختلاف و پراکندگی مشی و روش گذران زندگی اجتماعی هدایت کردند.براین اساس هرکسی برای حصه ای بیشتر و سیادت و سیاست بر دیگران، به تبعیض و تفکیک خود از دیگران روی آورد و منافع خویش را در تضعیف و تخفیف همنوع و همکیش خود یافت. این فرایند تضاد و تخالف را عمومیت بخشید و انسان ها را در یک روند خشونت زا و مرگبار از یافتن زیست بواقع انسانی دور ساخت. مقاومت در برابر تبعیض و نابرابری اجتماعی منشاء بسیاری از قواعد و قوانینی گردید که بتواند روند حاکمیت جور و ستم طبقاتی را تسهیل و ممکن گرداند. این قواعد و قوانین همواره تاریخ تحولات اجتماعی از سوی نمایندگان قدرت های حاکم و از طریق ابزارهای سرکوب بر توده های محروم و مورد تبعیض تحمیل شد.
فدرالیسم یکی از مفاهیم انتخابی از سوی کنشگران اجتماعی و حاکمان در قدرت است که از بطن تبعیض و ستم طبقاتی بر اقوام،ملیت ها و اقشار و طبقات اجتماعی سر برآورد. وامروز یکی از راهکارهای خروج از بن بست های محصول مقاومت و مجاهدت انسان های محروم از تلاش و دستاوردهای ملی خویش که برای یک زندگی انسانی محروم گردیده؛ می باشد. پس فدرالیسم یکی از راه کارهای سلطه ستم طبقاتی برای حل بخشی از مصائبی است که بردیگر اقوام و ملیت ها روا داشته است. مفاهیمی که از دل تاریخ تحولات اجتماعی روئیده و با افت و خیز و تغییر و دگرگونی خویش اکنون یکی از ابزار تحقق اهداف و آرمان های انسانی مبدل شده است. پس مبداء و منشاء این مفهوم ابداعی ستم طبقاتی و تعرض به حقوق انسانی از طریق حاکمیت طبقاتی می باشد که مقاومت و خشونت را برای احقاق حقوق حقه بخشی از جامعه برانگیخت.
فدرالیسم در جامعه های مختلف انسانی با توجه به میزان رشد یافتگی و یا عقب ماندگی از قافله تحول و تکامل اشکال متفاوتی بخود گرفته است. توسعه فرهنگی با رشد و کمال دانش و تکنیک نیز در تنوع پذیری فدرالیسم نقش برجسته ای بازی کرده است.ستم قومی و طبقاتی در هم تنیده اند. پس کسانی که به اختلاف طبقاتی بعنوان عامل خلاقیت و کمال باور دارند هرگز قادر به حل مشکلات و معضلات قومی نخواهند بود.چرا که اصولا انسان ها در جامعه طبقاتی یادگرفته اند که برای حل مسئله صورت مسئله را پاک کنند و به توجیه و تاویل رویکردهای نامتعارف اجتماعی بپردازند. ریشه تبعیض و تحقیر از بطن اختلاف و امتیاز طبقاتی نمود یافت و در عرصه های دیگر تعاملات و تاملات اجتماعی گسترش یافت. بنابراین برای تعدیل و تعادل معضلات و مبرمات قومی، بایستی ابتدا به تعدیل و تعادل طبقاتی روی آورد. بر این اساس، کسانی که از نظام سلطه سرمایه و دستاوردهای فاجعه بارش در عرصه های اقتصادی اجتماعی دفاع می کنند، نمی توانند مدافع حقوق خلق ها برای رسیدن به حقوق انسانی شان باشند.
فقر و فاقه و ندرت و نایابی محصول نظام طبقاتی، با تبعیض و تحقیر تعریف شده و جامعه و انسان را در یک زیست ناهمسان و نامتعادل به سوی تضاد و عدم زیست مسالمت آمیز هدایت کرده است. این روندی است که تراکم داشته هاو تالم ندرت و نایابی را در کنار هم عرضه داشته و تمرکز قدرت و مکنت را دستمایه تعدی و ستم به دیگران قرار داده است. نظام طبقاتی بجای رفع و دفع فقر و فاقه و تبعیض و تحقیر، مفاهیم و مضامینی آفریده و می آفریند که با اتکای بدان ها به فرافکنی الزامات و نیازهای واقعی جامعه و انسان روی آورده و می آورد. براین اساس مفاهیم حیات جمعی را از محتوا و مضمون واقعی اش تهی ساخته و در تمرکز قدرت و مکنت فرو می برد.بنابراین توده ها را در پس مفاهیم راهبردی خویش با فریب و ریا از دستیابی به حقوق انسانی شان باز می دارد. براین اساس قدرت مرکزی حاکم بجای تعدیل و تعادل طبقاتی، ایلات، استان ها و یا بخش های تابعه خود را با برخی نمودهای امتیازهای فرعی و سطحی از دستیابی به حقوق حقه شان باز می دارند.از آموزش زبان مادری یا به زبان مادری سخن می گویند؛ از اداره امور اجتماعی خویش تحت کنترل و ممیزی مداوم قدرت مرکزی حرف می زنند؛ تا آن ها را با دلمشغولی ها عینی و ذهنی و مسئولیت ادارۀ جامعه ای فقر زده و محروم از حداقل زیست انسانی از درک و فهم ملزمات واقعی و حق و حقوق اصلی و اساسی دور سازند. عمال سرمایه همواره برای فریب مردم از شعار دفاع از حقوق انسانی سخن می رانند؛ ولی هرگز نمی گویند که سازوکارشان برای دفاع از این حقوق انسانی برکدام بنیان مادی استوار است و آیا قادر به احقاق این حقوق پایمال شده هست و یا خواهد بود؟
فدرالیسم با سازوکارهای فعلی یک ترفند بورژوایی برای سرپوش نهادن بر ظلم و ستم ملی و منطقه ای و قومی بوده و یک نمود واپسگرا برای پرکردن خلایی است که تحت تعدی و ستم طبقاتی بر انسان ها تحمیل شده است. فرایند کنونی جهانی برای حل مناقشات قومی و محلی راه کارهای نوینی را طلب می کند که فرگشت و فراشدهای نوین که بسوی تسهیل پیوندهای انسانی در حرکت هستند؛ آن ها را در معیار و مقیاس های نوین حیات می بخشند. جامعه فردا به یک مرکزیت دموکراتیک بواقع انسانی نیازمند است که بتواند مصالح و منافع خلق ها و اقوام را در خود تحلیل برد. نظام سلطه سرمایه با حاکمیت قهری برای حفظ و حراست از منافع و مصالح اقلیتی متعدی به حقوق عامه، و همچنین عمال و رهروانش با پیروی از فرامین و قوانین اش قادر به تامین حقوق ملت ها و اقوام و محرومان نخواهند بود. دربحث فدرالیسم بلوغ فکری و درک مطلوب متقابل انسانی برای پیمایش و گذار بهینه از وضعیت نابخردانه حاکم ضروری می باشد. در نظام طبقاتی، زندگی اجتماعی و هویت جمعی با فرد و هویت فردی تعریف و تکمیل می شود. واین ویژگی با روندهای تکاملی درحال شکل گیری که بسیاری از بارزه های فکری و عملی گذشته و بار سنگین عادت و سنت آن را نفی و رد می کند؛ از یک اختلاف بنیادین و اساسی برخوردار می باشند. وفدرالیسم کنونی با بارزه های هویتی اعصار گذشته که ارتباطات و پیوندهای انسانی بدلیل ضعف بنیادین دانش و تکنیک بسیار نازل بود؛ بعنوان یک نیاز و الزام ضروری قادر به دفع و رفع بسیاری از موانع رشد و بالندگی بوده که اکنون تحول روزافزون تکنیکی بویژه ارتباطی ضرورت آن را طی کرده و نیاز به اشکال نوینی از سازه های ارتباطی و پیوندهای اجتماعی می باشد که ضرورت های نوین آن ها را دیکته می کنند.
فدرالیسم بعنوان یک بحث محوری و اساسی برای گذار از استبداد دینی در ایران، درمیان احزاب، سازمان ها و نهادهای اجتماعی داخل و خارج بسیار مورد توجه می باشد. این الگو گیری کلیشه ای و عاریتی بدون توجه به بافت و ساخت جمعیتی، فرهنگی و باورهای ایمانی و تضادهای ریشه دار عقیدتی جامعه ایران و قرار داشتن آن در مسیر تحولات جهانی که در بارزه های نوین اداره امور اجتماعی در حرکت است؛ قطعا مستعد و پذیرای فدرالیسم کذایی نخواهد بود. چرا که اکنون در تشتت و پراکندگی اندیشه عمل محصول گسست تاریخی و تحول و تکامل گذر تاریخی نظام سلطه سرمایه، که بشریت را در تنگناهای تعاملات زیستی به اسارت گرفته است؛ بدلیل عدم تناسب و توازن ایده و عمل، جامعه های انسانی را دچار بلبشوئی و بی تصمیمی حاد و مزمنی نموده است که حوادث و رخدادهای لحظه ای و غیرمنتظره محیطی از عوارض سوء آن می باشد. نهادینگی نفرت و کینه و بغض و حسرت طی دوران نکبت بار نظام مستبد دینی در ایران، جامعه را آبستن حوادث ناگوار و تلخی نموده است که هر مفری ممکن است به فاجعه ملی مبدل شود. برای انسجام ملی و ممانعت ازهرگونه تخریب و ترهیب بایستی حقوق تضییع شده اقوام و ملیت ها تامین و تضمین گردد. حقوق مادی و معنوی بدون هیچگونه تبعیض و تحقیر، و ارزش های انسانی بدور از هرگونه پیشداوری و رنگ و نژاد و ملیت بایستی محترم شمرده شود. ندرت و نایابی و فراخی و وسع رزق و روزی بایستی به تساوی و با الویت بندی های لازم همگان را شامل گردد. این فرایند بسترهای یک تفاهم و توافق ملی برای گذر از موانع ومحدودیت های رشد و بالندگی محیطی را فراهم می سازد. بنابراین در پریشانی و آشفتگی ایده و عمل و جهت گیری های الزامی سازه های نوین اقتصادی اجتماعی، جامعه مصیبت زده ایران بایستی برای انسجام ایده و عمل و درک و فهم الزامات روندهای کنونی جامعه های انسانی برای اتخاذ شیوه های نوین تعامل و تامّل الزامات عصر مهیا گردد.
مفهوم فدرالیسم یک مفهوم پارادوکسال نسبت به ویژگی های حاکم کنونی و روندهای نوین در حال شکل گیری است که بسیاری از سازوکارهای کنونی را نفیمی کند. ولی واپسگرایان با مقاومت در برابر روندهای تکاملی جامعه و انسان، در تلاش برای حفظ سازه های موجود و یا احیای برخی از نمودهای گذشته از برقراری سازوکارهای نوینی که منافع و مصالح خلق ها و اقوام را تامین و تضمین می کند؛ ممانعت می کنند. این فرایند با همراهی ناخودآگاه نیروهای مترقی و چپ بدلیل حفظ چارچوب های گذشته و گریز از شناخت فعل و انفعالات کنونی اجتماعی، روند فاجعه باری به خود گرفته است. براین اساس است که برخی ها بدون توجه به جهت گیری های نوین جامعه جهانی به بررسی های تطبیقی، مقایسه ای و توصیفی فدرالیسم با شاخصه های گذشته می نشینند؛ و از چرایی و پرسایی ضعف ها و نارسایی ها آن به آسانی گذر می کنند. مارکسیست ها بایستی توجه داشته باشند که فدرالیسم از یک هویت طبقاتی تبعیت می کند؛ چرا که تبعیض و تحقیر در نظام سلطه سرمایه ذاتگرایانه است و از اقدام و عمل اش تفکیک ناپذیر می باشد. بنابراین فدرالیسم بورژوایی یک ترفند سیاسی و سیاست بازی های قدرت و مکنت است برای تفکیک هویت طبقاتی و تنظیم مناسبات اجتماعی در راستای تامین و تضمین منافع طبقاتی اش که با حاکمیت متمرکز آسیب پذیری بالایی برایش دربر داشته است.
متاسفانه نیروهای چپ با توقف در شاکله های ارزشی و ایدهای گذشته و با اتکا به کلیشه ها و قواعد و قوانین واپسگرا از درک و شناخت گذر کنونی تکاملی بازمانده و بنوعی دنباله رو ایده و عمل بورژوایی گردیده اند. از مجلس موسسان می گویند، از فدرالیسم با کلیشه برداری و الگوگیری نامرتبط سخن می رانند؛ دموکراسی بورژوایی را تاکید و تفسیر می نمایند؛ و ....... در حالی که جامعه های انسانی در حال زایش و رویش مرحله نوینی از تحولات تاریخی خویش است که بسیاری از بارزه های بورژوایی را رد و نفی خواهد کرد. چرا که مفاهیم کاربردی کنونی نظام سلطه سرمایه به عامل چالشی و تهدیدی برای تداوم حیاتش مبدل شده است؛ و برای خروج از بن بست ها و بحران های رو به تعمیق، نیازمند بازنگری و بازسازی چهره های نوینی از مفاهیم کاربردی خویش است که امکان تداوم حیاتش را مقدور سازد. عدم درک و توجه به این ویژگی تحولی جامعه های انسانی، نیروهای چپ را در باتلاقی از بی تصمیمی ها و بد تصمیمی ها فرو برده است.گستردگی دامنه پراکندگی و افتراق، نبود یک استراتژی و تاکتیک مشترک برای مبارزه با روندهای ضدبشری نظام سلطه سرمایه وگام های تخریبی و نا انسانی حاکمیت مستبد دینی در ایران و بسیاری از الزامات کنونی که از نظر دور مانده اند؛ محصول کلیشه سازی ها و واپسگرایی ایده ای است که بسوی الگوگیری ها و تکرار و تقلید روی آورده است.
فدرالیسم برای ایران بعد از گذار از نظام مستبد دینی،بدلیل ماهیت بورژوایی و دخالت عمال سرمایه با حامیان بین المللی خویش، روند هرج و مرج گونی را در پیش گرفته و بسوی تجزیه طلبی و بحران ملی سوق می یابد. اگر چه امکان زدودن و گسستن از تمامی نمودهای انحطاطی نظام سلطه سرمایه بعد از گذار از نظام مستبد دینی در ایران امکان پذیر نیست؛ ولی می توان با تعدیل و تعادلاتی بسترهای یک جامعه سالم و بدور از تبعیض و تحقیر را برای فردای ایران تدارک دید. تعدیل و تعادلاتی که بتواند پیوندهای درونی را تقویت و همبستگی ملی را برای اعتلای ارزش های انسانی در جامعه فراهم سازد. سازوکارهای کنونی نظام سرمایه داری پاسخگو نیست و با اتکا به ریسمان پوسیده اغتشاش و اختلاف تداوم حیات خود را مقدور ساخته است. پس بایستی برای زیستی بهتر و مطلوب تر سازوکاری متناسب با نیازهای قرن حاضر را تدارک دید. سازوکاری که ضمن تامین یکپارچگی داخلی روند پیوندهای پایدار و پویا را با توجه به روند تحکیم و تثبیت جهانی شدن، در سطح جهانی تدارک ببیند. در این فرایند نیروهای مترقی و چپ قادرند روند بهینه و مطلوب را در پیش بگیرند اگر به مسئولیت تاریخی خویش واقف و به نیازها و الزامات عصر آگاه باشند.
تنیجه اینکه: انسان ها با یک پیوند اجتناب ناپذیر اجتماعی روند تعامل و تکامل را در پیش گرفتند. ولی با انتخاب و اکتساب روند تقابل و تضاد را نهادینه ساختند. این فرایند سلطه گری و سلطه پذیری را همراه با تبعیض و تحقیر در آمیخت و جامعه های انسانی را در یک عدم تعادل و مناسبات نامتعارف و ناواقع انسانی فرو برد. سلطه گران و تئوری پردازانشان برای توجیه و تاویل روند های نامتعارف، مفاهیمی خلق کردند که بتواند تداوم حیات متعدی شان را ممکن گرداند. فدرالیسم یکی از مفاهیم طبقاتی است که در مقطعی از تحولات تاریخی و ویژگی های اجتماعی آن، عدم تمرکز را بعنوان مناسبات نوینی که بتواند روند تعاملات موجود را تعدیل و تعدی و تجاوز به حقوق انسانی را توجیه و تسهیل نماید. براین اساس است که تمامی جوامعی که از نظام فدرالیسم بهره می گیرند؛ از فقر و فاقه نرسته و فاصله طبقاتی در آن ها نمود بارز داشته و برابری و عدالت اجتماعی جایگاهی ندارد. چرا که فدرالیسم محصول طبقاتی بوده و تبعیض و تحقیر در نظام طبقاتی ذاتگرایانه بوده و با فریب و ریا توجیه و تاویل می شود. در جامعه دین زدۀ ایران همراه با خرافات و فقر و فاقه عمومی و همچنین کینه و نفرت و بغض و حسرت ناشی از استبداد دینی، فدرالیسم با حاکمیت طبقاتی به سوی تجزیه طلبی و فاجعه ملی ختم می شود. جهان امروز با تحول و تکامل بی بدیل خویش نمودهای نوینی از تعاملات اجتماعی را طلب می کند که متفاوت و متباین با اشکال گذشته است. نمودهایی که به تعدیل و تعادلاتی روی می آورد که حقوق انسان ها و اقوام و ملیت ها بدور از تبعیض و تحقیر طبقاتی در آن نهفته است. روندی که پیوند های درون اجتماعی را مستحکم و همبستگی عمومی را به امری الزامی و قطعی برای برقراری سازوکارهای بهتر و انسانی تر مبدل می سازد. با توجه به اینکه سازه های مسلط کنونی نظام سلطه سرمایه از نیاز و الزام جامعه و انسان فاصله گرفته؛ سازه های نوینی در حال شکل گیری است که با تعدیل و تعادل روندهای کنونی، روند تامین حقوق انسانی و به تبع آن حقوق اقوام و ملیت ها را تسهیل خواهد کرد. نیروهای مترقی و چپ بایستی بجای فدرالیسم به شیوه های نوینی بیاندیشند که متناسب با الزامات عصر بوده و ضمن تعدیل و تعادلات لازم، به دگرگونی مناسبات طبقاتی روی آورده و روند سوسیالیزه کردن جامعه را تسهیل نمایند.
اسماعیل رضایی
28/10/2019
پاریس