۱۴۰۱ آبان ۹, دوشنبه

 

                             اتحاد و اتفاق

 

انسان ها در پروسۀ رشد و کمال خویش از تمنا و تمایلاتی پیروی می کنند که در فرایند تعامل و همپویی برای رفع نیاز و ضروریات تداوم حیات اجتماعی بدان نیاز دارند.منشا این الگوگیری و الگوپذیری ها در پیوند با مادیت حیات اجتماعی و مجموعه سازندگان جامعه چون خانواده، مراکز آموزشی و ارتباطات اجتناب ناپذیر اجتماعی  می باشند که اصولا از مادیت تاریخی و اجتماعی تغذیه می شوند. بنابراین یک اتحاد و وحدت نمودی و ساختارگرایانه در بطن و متن حیات اجتماعی وجود دارند که با ایجاب و الزام عناصر تشکیل دهنده آن تعریف می شوند. این ویژگی در فرایند شکل پذیری نمودهای خودخواهانه فردی تدریجا در بارزه های هویتی جمعی در خواست و تمنای فردی و منفعت و مصلحت گروهی و فرقه گرایانه تحلیل رفت.این ساخت طبقاتی جمع را برای حصول و وصول منافع و مصالح خویش قربانی نمود تا بتواند با تحلیل جسم و جان دیگران قدرت رذیل خویش را بر دیگران تحمیل نماید. براین اساس پیوند های صوری و کاذب تحت تاثیر مداوم القائات ساختار طبقاتی، جامعه و انسان را از زیست مطلوب باز داشته است.

اتحاد هویت مداری جمعی است که با درک و درد مشترک تعریف می شود. بروز و نمود خواست و عزم مشترکی است که در شاخصه اهداف و آرمان های جمعی همسو و همگن تجلی یافته  و در خود انسجام و هم پیوندی  خاص طبقاتی را جای داده است. اتحاد، ترکیب ارگانیک و پویای جمعی متصل و یگانه است که هدف مشترکی را پی می گیرد. اتحاد در کثرت رو به زوال رشد می کند و در قلتی پویا و بالنده شکوفا می شود. ولی اتفاق اگرچه دارای هویت جمعی است؛ اما مرزهای خودی و غیرخودی را درهم ریخته؛ و در حوادث و رویدادهای عمومی و اجتماعی بسوی یک هم آوایی و همدردی هدایت می شود. در اتفاق درد و درک مشترک ممکن است عامل تعامل و همراهی نباشد؛ بلکه حضور و حدوث رویدادی منتظره و یا نامنتظره بدان سامانه ای همگانی بدهد. بنابراین اتحاد روندی آگاهانه و عامدانه ای را تداعی می کند که روندهای احساسی و عاطفی در آن به عنوان نمودی هوشمندانه و خردمندانه بر جامعه و انسان تاثیر گذار می باشند. در حالی که بارزه های اتفاق شور احساسی است و تمنای عاطفی که عموما در نیمه راه از تب و تاب باز می ایستند. بنابراین اتحاد و اتفاق از بارزه های ایجابی در تعاملات اجتماعی محسوب می شوند که در ساختار طبقاتی غالب، مفاهیم و مضامین حیات جمعی را در باریکه راه منافع و مصالح فردی و گروهی، از اصالت و هویت ذاتی و مفهومی خود تهی ساخته است.

در مبارزات اجتماعی، اتحاد و اتفاق در عرصه های تئوری و پراتیک محل منازعه بسیاری از روشنفکران و مبارزین راه عدالت و آزادی می باشند. در نظام طبقاتی غالب کنونی، بی تردید باور به مبارزات فارغ از چارچوب طبقاتی امر بی مسمایی بنظر می رسد. ایجابا و الزاما خط و خطوط طبقاتی در مبارزات اجتماعی برای کسب مشروعیت  و قدرت سیاسی امری بارز و حتمی می باشد. براین اساس رادیکالیسم انقلابی بر اتحاد و وحدت حول محورهای ضرور و متحول اجتماعی پای می فشارد و در مقابل محافظه کاران و واپسگرایان بر اتفاق و همه با همی امر مبارزه تاکید می ورزند. فرایندی که امر مبارزه را پیچیده و اتخاذ مواضع سیاسی در برابر رویکردهای محیطی را با موانع و دشواری بسیاری روبرو می سازد. اصولا آدم  بواقع سیاسی با نگاه به رویدادها و رویکرد های محیطی و تبیین و تحلیل آن ها به اتخاذ مواضع روی می آورد؛ در حالی که مواضع غیر سیاسی افراد، با نگاه به خود و تمناهای درونشان تعیین و تکلیف می شوند. روندی که  جنبش انقلابی ایران را در کوران ناامنی و انحراف از مسیر اصولی و اساسی خود قرار داده است.

ایران همواره در مراحل تحولی و جنبش های انقلابی موفق، با دخالت های تاثیر گذار و تعیین کننده قدرت بزرگ جهانی روبرو بوده است. این ویژگی چه در دوران شاهان قاجار، پهلوی، کودتای 28 مرداد و برآمدن استبداد خونین خمینی با کنفرانس گوادلوپ کاملا مشهود است. درک این مسئله و رجوع به حافظه تاریخی بایستی تمهیدات و هوشیاری ویژه ای را برانگیزد که جنبش  انقلابی کنونی قربانی دسیسه ها و فتنه انگیزی های بلوک های قدرت جهانی برای سیطره بر سرنوشت ملت محروم و ستمدیده ایران نیانجامد. ویژگی های کنونی جهانی که در بحران های تغییر و تحولات ساختی بوده و در کشمکش و تقابل مرگبار و خوفناک بسر می برند بر حساسیت هوشیاری و نگاه ویژه به مواضع و رویکردهای سازمان ها و جریان های سیاسی می افزاید. مواضع و سیاست های کنونی بلوک های قدرت جهانی مثل همیشه نه بر محور خواست و نیاز جامعه انقلابی و مردم ستمدیده ایران که بر اساس مصالح و منافع و یارگیری قدرت های سلطه گر جهانی رقم می خورد. براساس این حساسیت ها است که هرگونه اتحاد، اتفاق و اتخاذ مواضع با جریان های حاضر در جنبش انقلابی کنونی مردم ایران بایستی شفاف، صریح و دقیق باشد تا احتمال هرگونه سوءاستفاده از روند رو به تعمیق جنبش انقلابی را سد کند. اینکه برخی ها آگاهانه و یا ناآگاهانه همگان را به یک همراهی و همگامی بدون مرز دعوت می کنند؛ خطرات بالقوه ای را برای فردای این جنبش انقلابی رقم می زنند. آنهایی که در آستین قدرت های سلطه گر پرورش یافته اند و برایشان هزینه شده است؛ در مقاطع خاص جنبش مردمی ایران با حمایت و حراست بلوک های قدرت جهانی سر بر آورده و به مصادره دستاوردهای جنبش روی خواهند آورد. این خودسانسوری و دگر سانسوری ساده لوحانه ای که همگان را به بهانه تفرقه انگیزی و وحدت شکنی  از انتقاد و اعتراض بر حذر می دارد؛ بازی خطرناکی است که بسترهای یک امکان واقعی برای مصادره به مطلوب کردن دستاوردهای جنبش مردمی را تدارک می بیند.

جنبش انقلابی مردم ایران وارد مرحله حساس و تعیین کننده ای شده است. مرحله ای که سبعیت و دسیسه های مرگبار هرچه بیشتر نظام مستبد و مرتجع دینی را به همراه خواهد داشت. نبود سازماندهی و تشکیلات منسجم و راهبردی از ضعف های اساسی این جنبش انقلابی محسوب می شود. حمایت و پشتیبانی سازمان ها و جریان های سیاسی در خارج از کشور در افزایش روحیه و بالا بردن پتانسیل انقلابی جنبش مردمی نقش موثری را ایفا می کند. ولی نقش آگاهی بخشی و هدایت جنبش در راستای وظایف انقلابی و تحکیم بنیان های مادی خرد انقلابی به دلیل صفوف مبهم و مغشوش حامیان جنبش در خارج از کشور، بسیار نازل و بعضا گنگ و انحرافی می باشد.نیروهای مترقی و بویژه چپ بایستی مواضع روشن و شفاف و با رهنمودهای عینی  برای غنای اندیشه و عمل نیروهای انقلابی در داخل و خارج کشور ارائه نمایند. دلمشغولی های کاذبی چون فراخوان برای سنجه های کمی و عدم تبیین و تحلیل عینی و علمی آن برای کیفیتی بهتر و مطلوب تر، ویا عدم درک و تبیین رویکردهای جهانی قدرت های سلطه در تخریب و تحریف جهت گیری های انقلابی به دلیل نگاه انتزاعی به روندهای جنبش انقلابی در ایران، و همچنین ناتوان از یک درک مشترک مبارزاتی برای تجمیع اندوخته ها و تجارب مبارزاتی در راستای غنای تئوریک و پراتیک برای پیشبرد اهداف انقلابی و... از آفات کنونی جهت گیری های نیروهای مترقی و چپ محسوب می شوند.

ملتی که حافظه تاریخی اش آسیب ببیند هرگز رنگ سعادت و خوشبختی را نخواهد دید. چرا که حافظه تاریخی ارتباط و اتصال فرد و جمع به عملکرد پیشینیان و اصلاح  رویکردهای گذشته و ابداع اشکال نوینی از تعاملات اجتماعی است که زیست مطلوب تر و مفیدتر از گذشته را ارائه می دارد. حاکمیت مستبد و سفاک دینی در ایران چنان عرصه زیست اجتماعی را بر همگان صعب و دشوار نموده است که تا حدود زیادی حافظه تاریخی عمومی را تخریب و در تعجیل و شتاب گذر از آن بدون توجه به عواقب و عوارض بعد از آن فرو برده است. این ویژگی همانقدر که عرصه تحمیل جریان های راست و راست افراطی را تسهیل کرده؛ آلترناتیوی و هژمونی نیروهای مترقی و چپ را دشوار نموده است. فرایندی که وظیفه دشواری را در برابر نیروهای مترقی و چپ قرار می دهد که با گریز از پراکندگی و در یک صف واحد و متحد به مصاف این معضل اساسی بشتابند. چرا که نیروهای چپ در ایران از یک قدرت بالقوه قابل توجهی برخوردارند که اگر به اتحاد و وحدت دست یابند؛ قادرند تاثیرات جدی و تعیین کننده ای بر جنبش انقلابی مردم ایران داشته باشند.

جنبش اجتماعی کنونی ایران را بایستی از نظر ژئوپولیتیک  و نقش استراتژیک ایران در منطقه و در ارتباط با توازن جهانی قدرت های سلطه گر مورد بررسی قرار داد. بارزه ای که هماره تاریخ تحولات اقتصادی و اجتماعی مورد توجه جدی سلطه گران جهانی بوده و دخالت مستقیم و غیر مستقیم آن ها را برسرنوشت ایران و ایرانی در بر داشته است. تحت این مداخلات مداوم، استبداد و توتالیتاریسم تولید و بازتولید شد و جامعه ایران با تمام مجاهدت ها و رشادت زنان و مردان غیور و مبارز؛ نتوانست به ساماندهی مولفه های زیست مدرن پرداخته و به آنها عادت کرده و ابرام ورزند. اکنون نیز در کوران مبارزات مردمی، احزاب و سازمان ها و روشنفکران با ژست دموکراسی خواهی، جامعه دموکراتیک، حقوق بشر، عدالت اجتماعی و... وارد عرصه مبارزاتی شده اند که تا کنون هیچ طرح و برنامه ای برای تحقق شعارهای زیبا و فریبنده خود ارائه نکرده اند. ساختار مادی که قرار است این مولفه های روبنایی زیست جمعی بر آن استوار گردد؛ چه و چگونه می تواند باشد؟ اصولا برای یک دموکراسی واقعی و پایدار جامعه نیازمند یک قانون مترقی و احترام بدان توسط آحاد جامعه و همچنین برابری انسان ها در برابر آن برای حذف و محو هرگونه تبعیض و جانبداری های سببی و نسبی در ساختار حقوقی و مدنی جامعه می باشد. براین اساس کسانی که از افراد متعدی به حقوق جامعه، چه در گذشته و حال دفاع می کنند؛ هرگز قادر به یک ساختار اقتصادی و اجتماعی مدرن برای دفاع از حقوق آحاد مردم ایران نبوده و جامعه را وارد فاز جدیدی از بلبشویی و نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی خواهند نمود. قابل ذکر است که احزاب و سازمان ها عموما، و جریان های راست و راست افراطی خصوصا همگی معجزات خود را به بعد از سقوط نظام سفاک دینی در ایران موکول کرده اند.

نتیجه اینکه:انسان ها در یک تعامل اجتناب ناپذیر اجتماعی به اتفاق هم سامانه های زیست جمعی را تداوم می بخشند. اتفاق به عنوان یک امر احساسی و عاطفی عموما در رویدادها و رخدادهای اجتماعی حضور دارد. ولی در مبارزات اجتماعی، اتفاق اصولا با درهم ریزی طبقاتی، به ابهام و تشکیک های مبارزاتی منجر می شود. چرا که امر مبارزات اجتماعی به خرد گرایی و اندیشه ورزی پیرامون رخدادها و رویکردهای محیطی نیاز دارد؛ تا از انحراف و انهدام دستاوردهای جنبش اجتماعی ممانعت به عمل آورد. اتحاد با صف بندی های طبقاتی تا حدود زیادی قادر است از آسیب پذیری و مصادره دستاوردهای مبارزاتی جلوگیری نماید. جنبش انقلابی مردم ایران با ویژگی های منحصر به فرد خود در مبارزه با استبداد خشن دینی، با خطر جدی از سوی فرصت طلبانی قرار دارد که با استحاله جنبش در بارزه های هویتی فرتوت گذشته ، از تعمیق و تکمیل جنبش توده ای برای تامین و تضمین حتمی و واقعی آزادی، دموکراسی، حقوق بشر،امنیت و عدالت اجتماعی و... جلوگیری نموده و با یک رفرم سطحی و روبنایی، به تداوم و یا احیای نمودهای بازدارنده نیاز و الزام جامعه انقلابی ایران روی آورند. چرا که ایران به عنوان یک کشور مهم و با اهمیت استراتژیک همواره در مسیر دخالت های بیگانگان قرار داشته و اکنون نیز در تلاشی مضاعف از سوی قدرت های سلطه گر جهانی، با توجه به بحران های فراگیر و شکننده در ساختار نظام سلطه سرمایه، حرکت های تبلیغی و تهییجی گسترده ای را برای انحراف مبارزات رو به تعمیق مردم ایران و جایگزینی عناصر نامطلوبی که در آستین پرورده اند را آغاز کرده اند. ساده لوحانی  که امروز به بهانه تفرقه و تخطئه جنبش انقلابی مردم ایران، دیگران را از هرگونه انتقاد و افشاگری از مهره های احتمالی قدرت های سلطه گر بر حذر می دارند، خواسته و یا ناخواسته به انحراف جنبش از مواضع انقلابی اش به نفع مهره ها و جریان های ارتجاعی و وابسته مدد می رسانند. براین اساس نیروهای مترقی و چپ بایستی با اتحاد و وحدت مبارزاتی و با هوشیاری و تبیین دقیق روند رو به کمال جنبش، به مصاف ترفندهای جریان های منحرف سیاسی بروند.


        اسماعیل   رضایی

             پاریس   

       31:10:2022


۱۴۰۱ مهر ۱۸, دوشنبه

                             مرگ بر )دیکتاتور(

 

نسل ها از پی هم می آیند و همراه با موج تغییر و تحول بنیان های مادی و معنوی برای مطالبات نوین برآمده از تحول و تکامل به کنش و جنبش روی می آورند. فرایندی که هماره تاریخ مقاومت و مزاحمت اندیشه و قدرت فرتوت و واپسگرا را برای وقفه های تاریخی و یا انحراف از مواضع انقلابی و انسانی، برانگیخته است. این برانگیختگی و مقاومت نه از سر قدرت که از بر ناتوانی و فرتوتی بنیان های مادی و سازه های مسلطی است که دیگر قادر به پاسخگویی به نیازهای انسان های متحول و نسل نو مطالبه محور نیستند. توتالیتاریسم و استبداد سیاسی و اقتصادی ریشه در ضعف و زبونی ساختار کهنه و از رمق افتاده ای دارد که برای ممانعت از فروپاشی به ابزار سرکوب و اقدامات نامتعارف و غیر انسانی روی می آورند. دیکتاتور ها قشر ویا طبقه ای را نمایندگی می نمایند که دچار تحجر اندیشه و ناپایداری و بی ثباتی رویکرد سازه های مسلط هستند. روندی که مجموعه اهتمام و احتمال گردانندگان اجتماعی را در بحران و بن بست های ساختی فرو برده و جامعه را در تنگناهای زیستی بسوی آشوب، اغتشاش و در نهایت شورش و انقلاب هدایت می کند.

دیکتاتورها یکدیگر را تکمیل و در بحران ها، چالش ها و تنگناهای گذر حیات اجتماعی، خود آگاه و ناخودآگاه به حمایت و پشتیبانی از یکدیگر مبادرت می ورزند. چرا که در ساختار غالب طبقاتی منابع قدرت و منافع صاحبان ثروت در هم گره خورده و ضعف و ناکارآمدی حلقه های مرتبط به قدرت و ثروت، کل سیستم را آسیب پذیر می سازد. براین اساس حمایت و حراست از بنیان های اقتدارگرایی و استبدادی به ویژه در مقاطع بحرانی و دگرگونی بنیان های مادی مورد توجه جدی قرار می گیرد. در بطن و متن ساختار طبقاتی نوعی دیکتاتوری فردی و جمعی در لفافه آزادی و دموکراسی خودنمایی می کند که با انباشت لجام گسیخته و توسعه و تعمیق دامنه فقرخود را بروز می دهد.

نظام مستبد دینی در ایران یکی از حلقه های ضعیف و فرتوت نظام سرمایه غالب است که با تحجر و خودباختگی همواره در خدمت به اهداف سردمداران و سلطه گران نظام سلطه سرمایه نقش بارزی را بازی کرده است. سرمایه در بحران همواره برای تحریف و تخدیر اندیشه و کنش انسان ها از مذهب و خرافه های تخدیری آن بهره گرفته است. نمونه های بسیاری از استفاده ابزاری از مذهب و خرافه های آن برای اسارت ملت ها  یا شکست و یغماگری دستاوردهای جنبش های انقلابی در جهان وجود دارند که صاحبان قدرت و ثروت بدان مبادرت ورزیده و نظام های مستبد و دیکتاتور را مستقر ساخته اند. بنابراین حکومت های دینی و یا حضور موثر خرافه های دینی در ساختار طبقاتی برای حمایت و حراست از مصالح و منافع صاحبان قدرت و ثروت، همواره مورد توجه جدی  قدرت های سلطه گر بوده و هست. براین اساس جهان سرمایه اگر تغییر نظام مستبد دینی را بپذیرد؛ تلاش خواهد کرد تا کسی یا کسانی را مورد تایید و یا حمایت خود قرار دهد که به سامانه های دینی آسیب جدی وارد نسازند.

جنبش اجتماعی ایران وارد فاز نوینی شده است که با اعتراضات گذشته از یک تفاوت شکلی و محتوایی برخوردار می باشد. برجسته بودن مبارزات زنان در این جنبش و هویت یابی گره های مشترک مبارزاتی بین زنان و مردان از ویژگی های بارز جنبش کنونی در ایران می باشد.جنبشی که بسوی دستیابی به یک دستاورد مهم اجتماعی و مدنی در حرکت است. نبود تشکیلات و سازماندهی کلاسیک و فرموله شده اگرچه نقطه ضعف این جنبش محسوب می شود؛ ولی استوار بودن جنبش بر نیروهای جوان با پتانسیل بالا و قدرت فکری و فیزیکی مورد توجه تا حدودی این ضعف را پوشش می دهد؛ ولی کافی نیست. این عدم کفایت هم روند دستیابی به اهداف را طولانی و هم امکان وقفۀ جنبش انقلابی را فراهم می سازد. بسترسازی های جریان های ارتجاعی برای مصادره به مطلوب کردن دستاوردهای جنبش توده ای یکی از خطرات اساسی است که جنبش را تهدید می کند. راست و راست افراطی در کمین نشسته اند تا با تحریف و ابهام سازی روند جنبش انقلابی از رادیکالیزه شدن آن ممانعت کرده و اهداف خود را محقق سازند. یکی از ترفندهایی که امروز و به کرات مورد استفاده جریان های ارتجاعی قرار دارد؛و بعضا ممکن است برخی از نیروهای مترقی نا آگاه نیز بدان مبادرت ورزند؛ بیان «هرکسی بیاید از این ها بهتر است» می باشد. بیانی کلی،مبهم و سرشار از فریب و نیرنگ است. جریان های ارتجاعی با لیست کردن جنایات نظام مستبد دینی در ایران، سعی در القای اینکه هر کسی بیاید بهتر است را می نمایند.بدون اینکه به اهداف و برنامه ها و بنیان های مادی تحقق آن ها توسط این هر کسی برای ایران بعد از گذار اشاره ای بنمایند.

انقلاب 57 با مصادره به مطلوب شدن توسط ارتجاع دینی با حمایت و پشتیبانی ساختار مسلط سرمایه؛ بعد از چهل و اندی سال از ستم و جنایات بیشمار استبداد دینی، کمیت مطلوبی برای یک دگرگونی بنیادی با به حاشیه راندن دین به عنوان یک عامل بازدارنده رشد و بالندگی جامعه و انسان فراهم شده است. در این چهل و اندی سال جامعه خیزش و جنبش های مردمی بسیاری را تجربه کرده که به غنای مبارزاتی و افزایش کنش جمعی مدد رسانده است. اکنون جنبش انقلابی مردم ایران با یک پیوند نوین عمومی و گذر از بسیاری از بدعت ها و سنت های بدخواهانه و نهادین دین مدارانه بسوی رهایی و آزادی در حرکت است. نطفه بندی این جنبش، بیان واضح و روشن ناتوانی ساختار کلی نظام سلطه سرمایه و زایده های منفور و مطرودی چون نظام مستبد دینی در ایران بوده که یک دگرگونی تاریخی و بنیادی را نوید می دهد. قطعا توتالیتاریسم اقتصادی در پیوند با اقتدار گرایی سیاسی در سطح جهان، حرکت های جنایتکارانه و مرگباری را برای توقف و یا تاخیر در تحقق این تغییرات الزامی از خود بروز داده و می دهند. نظام مستبد دینی در ایران زیر این هجمه دهشت و مرگ سردمداران جهانی، در تلاشی بیهوده و بی ثمر می خواهد جنبش انقلابی مردم ایران را عقیم و بی سلاح سازد. چرا که جنبش انقلابی کنونی از یک ویژگی های خاص ماهیتی و اصالتی برخوردار است که مهر تغییر و دگرگونی را بر ستم و استبداد کوبیده و تا دستیابی بدان ها از حرکت و تحول باز نخواهد ایستاد. مسلما پوپولیسم و نماد های ریز و درشت فاشیستی محصول ضعف و زبونی نظام سلطه سرمایه در سطح جهان، تلاش های خود را برای مصادره به مطلوب کردن دستاوردهای جنبش کنونی انقلابی مردم ایران توسط دست پروردگان عمال سرمایه آغاز کرده اند. هوشیاری ویژه ای را می طلبد تا بتوان نقشه های شوم دشمنان مردم ایران را که مترصد فرصت برای یغماگری و مهره چینی های خود هستند  را نقش بر آب کرد.

ایران از یک ترکیب جمعیتی و قومی خاصی برخوردار است که همواره مورد سوء استفاده قدرت های شیطانی برای سرکوب کنش های اجتماعی، اعتراضات، جنبش های انقلابی و مردمی بوده و هست. این ویژگی در گذشته به دلیل نبود ارتباطات لازم مردمی و تبادل درک و درد مشترک درون اجتماعی برای نیروهای ارتجاعی و ابزار سرکوبشان، کاربرد نسبتا مطلوبی برای به انحراف کشاندن جنبش ها و سرکوب حرکت های اعتراضی را داشته است. ولی اکنون با پیوندهای سهل و آسان در فضای مجازی و فهم و درک درد مشترک، این ترفند ستم و استبداد تا حدود زیادی از کارایی لازم باز مانده و بسوی همبستگی و همکاری و همیاری ملی و عمومی سوق یافته است. یورش و هجمه نظام مستبد دینی در ایران برای حذف و حد فضای مجازی خود گویای همین تاثیر گسترده و همه جانبه این فضای متحول تکنیکی است که تحکیم و تثبیت پیوندهای اجتماعی برای دستیابی به آرمان های انسانی و عمومی را ممکن ساخته است. تاثیرات مثبت و کارآمد این فضای مجازی نه تنها در سطح ملی بلکه پیوندهای سطح جهانی  را نیز به همراه دارد که دستیابی به اهداف جنبش های اعتراضی و انقلابی را تسهیل کرده است. ناگفته نماند که این فضای مجازی با تمامی مزایای مثبتی که برای تبادل اخبار و اطلاعات دارد؛ ابزار تحریف و تخریب دشمنان مردم بر علیه دستاوردهای جنبش های توده ای  بویژه محرومان و زحمتکشان نیز عمل کرده و می کند. دفع و رفع این ترفندهای ضد انقلاب هوشیاری ویژه و تمهیدات وسیع و همه جانبه ای را می طلبد که نیروهای مترقی و به واقع مردمی بایستی با اتکای بدان ها تمامی اهتمام  و ترفندهای دشمنان مردم را نقش بر آب سازند.

عموما با تعمیق و گسترش اعتراضات و جنبش های مردمی، از یک طرف توان و پتانسیل نیروهای سرکوب با ریزش و یا آینده نگری نیروهای مزدور استبداد کاهش می یابد و از سوی دیگر فعالیت و تلاش مزورانه و تخریبی نیروهای راست و راست افراطی بطور چشمگیری افزایش پیدا می کند. این دشمنان تاریخی مردم ایران با تلاش برای مصادره به مطلوب کردن فراخوانها و تجمعات جریان های مترقی و بویژه چپ ها همواره در ایجاد تفرقه در جنبش های انقلابی نقش بارزی داشته و دارند. چرا که دیکتاتورها در تفرقه و جدایی نیروهای اجتماعی و خانوادگی راحت تر قادر به تحقق اهداف خود بوده و راحت تر و سهل تر به کنترل نارضایتی ها و نارسایی های اجتماعی روی می آورند. براین اساس از تمامی سمبل های واپسگرایی و دیرین برای تحریک احساسات ملی و مردمی بهره می گیرند و برای آن ها توجیهات و تعبیر و تفسیر های ارتجاعی و تفرقه افکنانه را ترویج می دهند. دیکتاتورها عموما چپ ها را سمبل ایدئولوژی بیگانه دانسته و جهان گرایی و هویت انسان مدارانه آن ها را ضد ملی و مردمی معرفی می کنند. جای بسی خوشحالی است که این نگاه سخیف و ناانسانی با هرچه تعمیق و رادیکالیزه شدن جنبش توده ای در ایران بسوی درک و درد مشترک و جامعه ای سکولار واقعی « نه نیم بند جریان های راست و راست افراطی» و دموکراتیک در حرکت است. امروز باید ستود  شور و شعور غیور مردان و زنان ایرانی را که با عزمی راسخ برای دنیایی بهتر و انسانی تر جان برکف مبارزه بی امانی را آغاز کرده اند.

نتیجه اینکه: سامانه های فکری و الگوهای زیستی تابعی از رویکردهای اجتماعی است که فرد و جمع را در سویه های خاص روابط و مناسبات اقتصادی و اجتماعی هدایت می کند.فرایندی که  گرایشات و تصمیم سازی های اقتصادی و اجتماعی را  به جایگاه و پایگاه اجتماعی افراد و پیوند آنها با قدرت های فائقه اجتماعی در فرایند تحول و تکامل جامعه و انسان مرتبط می سازد. ناتوانی در درک و فهم الزامات و نیازهای اجتماعی و انسانی و عقب ماندن از فرایند تکاملی، روند تحمیل و اجبار را از سوی قدرت مسلط بر جامعه و انسان تحمیل می سازد. بنابرای نظام های دیکتاتوری با رویه های فرتوت و واپسگرا و ناتوان از پاسخگویی به نیازها و احتیاجات ضروری اجتماعی به ابزار سرکوب و  دهشت و مرگ روی می آورند. دیکتاتوری مذهبی و خرافی در ایران با مصادره به مطلوب کردن جنبش انقلابی گذشته مردم ایران و ناتوان از هدایت جامعه در راستای نیازهای زمانه، یک کمیت مطلوب و مورد نیاز برای  یک تحول بنیادی و زیر بنایی را فراهم نموده است. این جنبش اعتراضی همراه با تجارب غنی و اساسی جنبش های متعدد گذشته و دارای گره های مشترک مبارزاتی دلاورمردان و شیرزنان ایران، آغاز انجام یک جنبش انقلابی می باشد که یک تغییرات ساختی و بنیادی را را تدارک می بیند. این جنبش اعتراضی با پشت سرگذاشتن بسیاری از ابهامات و نارسایی های خود، اکنون مرحله نوینی را آغاز کرده است که امید و تلاش های بیهوده و تفرقه افکنانه جریان های ارتجاعی و راست و راست افراطی را نقش برآب خواهد ساخت. نیروهای مترقی و چپ می توانند با اتخاذ مشی مناسب مبارزاتی در برابر تحرکات تخریبی و انحرافی جریان های راست ارتجاعی در پیشبرد اهداف انقلابی نقش برجسته ای را ایفا نمایند.


       اسماعیل رضایی

           پاریس

     10:10:2022