اتحاد و اتفاق
انسان ها در پروسۀ رشد و کمال خویش از تمنا و تمایلاتی پیروی می کنند که در فرایند تعامل و همپویی برای رفع نیاز و ضروریات تداوم حیات اجتماعی بدان نیاز دارند.منشا این الگوگیری و الگوپذیری ها در پیوند با مادیت حیات اجتماعی و مجموعه سازندگان جامعه چون خانواده، مراکز آموزشی و ارتباطات اجتناب ناپذیر اجتماعی می باشند که اصولا از مادیت تاریخی و اجتماعی تغذیه می شوند. بنابراین یک اتحاد و وحدت نمودی و ساختارگرایانه در بطن و متن حیات اجتماعی وجود دارند که با ایجاب و الزام عناصر تشکیل دهنده آن تعریف می شوند. این ویژگی در فرایند شکل پذیری نمودهای خودخواهانه فردی تدریجا در بارزه های هویتی جمعی در خواست و تمنای فردی و منفعت و مصلحت گروهی و فرقه گرایانه تحلیل رفت.این ساخت طبقاتی جمع را برای حصول و وصول منافع و مصالح خویش قربانی نمود تا بتواند با تحلیل جسم و جان دیگران قدرت رذیل خویش را بر دیگران تحمیل نماید. براین اساس پیوند های صوری و کاذب تحت تاثیر مداوم القائات ساختار طبقاتی، جامعه و انسان را از زیست مطلوب باز داشته است.
اتحاد هویت مداری جمعی است که با درک و درد مشترک تعریف می شود. بروز و نمود خواست و عزم مشترکی است که در شاخصه اهداف و آرمان های جمعی همسو و همگن تجلی یافته و در خود انسجام و هم پیوندی خاص طبقاتی را جای داده است. اتحاد، ترکیب ارگانیک و پویای جمعی متصل و یگانه است که هدف مشترکی را پی می گیرد. اتحاد در کثرت رو به زوال رشد می کند و در قلتی پویا و بالنده شکوفا می شود. ولی اتفاق اگرچه دارای هویت جمعی است؛ اما مرزهای خودی و غیرخودی را درهم ریخته؛ و در حوادث و رویدادهای عمومی و اجتماعی بسوی یک هم آوایی و همدردی هدایت می شود. در اتفاق درد و درک مشترک ممکن است عامل تعامل و همراهی نباشد؛ بلکه حضور و حدوث رویدادی منتظره و یا نامنتظره بدان سامانه ای همگانی بدهد. بنابراین اتحاد روندی آگاهانه و عامدانه ای را تداعی می کند که روندهای احساسی و عاطفی در آن به عنوان نمودی هوشمندانه و خردمندانه بر جامعه و انسان تاثیر گذار می باشند. در حالی که بارزه های اتفاق شور احساسی است و تمنای عاطفی که عموما در نیمه راه از تب و تاب باز می ایستند. بنابراین اتحاد و اتفاق از بارزه های ایجابی در تعاملات اجتماعی محسوب می شوند که در ساختار طبقاتی غالب، مفاهیم و مضامین حیات جمعی را در باریکه راه منافع و مصالح فردی و گروهی، از اصالت و هویت ذاتی و مفهومی خود تهی ساخته است.
در مبارزات اجتماعی، اتحاد و اتفاق در عرصه های تئوری و پراتیک محل منازعه بسیاری از روشنفکران و مبارزین راه عدالت و آزادی می باشند. در نظام طبقاتی غالب کنونی، بی تردید باور به مبارزات فارغ از چارچوب طبقاتی امر بی مسمایی بنظر می رسد. ایجابا و الزاما خط و خطوط طبقاتی در مبارزات اجتماعی برای کسب مشروعیت و قدرت سیاسی امری بارز و حتمی می باشد. براین اساس رادیکالیسم انقلابی بر اتحاد و وحدت حول محورهای ضرور و متحول اجتماعی پای می فشارد و در مقابل محافظه کاران و واپسگرایان بر اتفاق و همه با همی امر مبارزه تاکید می ورزند. فرایندی که امر مبارزه را پیچیده و اتخاذ مواضع سیاسی در برابر رویکردهای محیطی را با موانع و دشواری بسیاری روبرو می سازد. اصولا آدم بواقع سیاسی با نگاه به رویدادها و رویکرد های محیطی و تبیین و تحلیل آن ها به اتخاذ مواضع روی می آورد؛ در حالی که مواضع غیر سیاسی افراد، با نگاه به خود و تمناهای درونشان تعیین و تکلیف می شوند. روندی که جنبش انقلابی ایران را در کوران ناامنی و انحراف از مسیر اصولی و اساسی خود قرار داده است.
ایران همواره در مراحل تحولی و جنبش های انقلابی موفق، با دخالت های تاثیر گذار و تعیین کننده قدرت بزرگ جهانی روبرو بوده است. این ویژگی چه در دوران شاهان قاجار، پهلوی، کودتای 28 مرداد و برآمدن استبداد خونین خمینی با کنفرانس گوادلوپ کاملا مشهود است. درک این مسئله و رجوع به حافظه تاریخی بایستی تمهیدات و هوشیاری ویژه ای را برانگیزد که جنبش انقلابی کنونی قربانی دسیسه ها و فتنه انگیزی های بلوک های قدرت جهانی برای سیطره بر سرنوشت ملت محروم و ستمدیده ایران نیانجامد. ویژگی های کنونی جهانی که در بحران های تغییر و تحولات ساختی بوده و در کشمکش و تقابل مرگبار و خوفناک بسر می برند بر حساسیت هوشیاری و نگاه ویژه به مواضع و رویکردهای سازمان ها و جریان های سیاسی می افزاید. مواضع و سیاست های کنونی بلوک های قدرت جهانی مثل همیشه نه بر محور خواست و نیاز جامعه انقلابی و مردم ستمدیده ایران که بر اساس مصالح و منافع و یارگیری قدرت های سلطه گر جهانی رقم می خورد. براساس این حساسیت ها است که هرگونه اتحاد، اتفاق و اتخاذ مواضع با جریان های حاضر در جنبش انقلابی کنونی مردم ایران بایستی شفاف، صریح و دقیق باشد تا احتمال هرگونه سوءاستفاده از روند رو به تعمیق جنبش انقلابی را سد کند. اینکه برخی ها آگاهانه و یا ناآگاهانه همگان را به یک همراهی و همگامی بدون مرز دعوت می کنند؛ خطرات بالقوه ای را برای فردای این جنبش انقلابی رقم می زنند. آنهایی که در آستین قدرت های سلطه گر پرورش یافته اند و برایشان هزینه شده است؛ در مقاطع خاص جنبش مردمی ایران با حمایت و حراست بلوک های قدرت جهانی سر بر آورده و به مصادره دستاوردهای جنبش روی خواهند آورد. این خودسانسوری و دگر سانسوری ساده لوحانه ای که همگان را به بهانه تفرقه انگیزی و وحدت شکنی از انتقاد و اعتراض بر حذر می دارد؛ بازی خطرناکی است که بسترهای یک امکان واقعی برای مصادره به مطلوب کردن دستاوردهای جنبش مردمی را تدارک می بیند.
جنبش انقلابی مردم ایران وارد مرحله حساس و تعیین کننده ای شده است. مرحله ای که سبعیت و دسیسه های مرگبار هرچه بیشتر نظام مستبد و مرتجع دینی را به همراه خواهد داشت. نبود سازماندهی و تشکیلات منسجم و راهبردی از ضعف های اساسی این جنبش انقلابی محسوب می شود. حمایت و پشتیبانی سازمان ها و جریان های سیاسی در خارج از کشور در افزایش روحیه و بالا بردن پتانسیل انقلابی جنبش مردمی نقش موثری را ایفا می کند. ولی نقش آگاهی بخشی و هدایت جنبش در راستای وظایف انقلابی و تحکیم بنیان های مادی خرد انقلابی به دلیل صفوف مبهم و مغشوش حامیان جنبش در خارج از کشور، بسیار نازل و بعضا گنگ و انحرافی می باشد.نیروهای مترقی و بویژه چپ بایستی مواضع روشن و شفاف و با رهنمودهای عینی برای غنای اندیشه و عمل نیروهای انقلابی در داخل و خارج کشور ارائه نمایند. دلمشغولی های کاذبی چون فراخوان برای سنجه های کمی و عدم تبیین و تحلیل عینی و علمی آن برای کیفیتی بهتر و مطلوب تر، ویا عدم درک و تبیین رویکردهای جهانی قدرت های سلطه در تخریب و تحریف جهت گیری های انقلابی به دلیل نگاه انتزاعی به روندهای جنبش انقلابی در ایران، و همچنین ناتوان از یک درک مشترک مبارزاتی برای تجمیع اندوخته ها و تجارب مبارزاتی در راستای غنای تئوریک و پراتیک برای پیشبرد اهداف انقلابی و... از آفات کنونی جهت گیری های نیروهای مترقی و چپ محسوب می شوند.
ملتی که حافظه تاریخی اش آسیب ببیند هرگز رنگ سعادت و خوشبختی را نخواهد دید. چرا که حافظه تاریخی ارتباط و اتصال فرد و جمع به عملکرد پیشینیان و اصلاح رویکردهای گذشته و ابداع اشکال نوینی از تعاملات اجتماعی است که زیست مطلوب تر و مفیدتر از گذشته را ارائه می دارد. حاکمیت مستبد و سفاک دینی در ایران چنان عرصه زیست اجتماعی را بر همگان صعب و دشوار نموده است که تا حدود زیادی حافظه تاریخی عمومی را تخریب و در تعجیل و شتاب گذر از آن بدون توجه به عواقب و عوارض بعد از آن فرو برده است. این ویژگی همانقدر که عرصه تحمیل جریان های راست و راست افراطی را تسهیل کرده؛ آلترناتیوی و هژمونی نیروهای مترقی و چپ را دشوار نموده است. فرایندی که وظیفه دشواری را در برابر نیروهای مترقی و چپ قرار می دهد که با گریز از پراکندگی و در یک صف واحد و متحد به مصاف این معضل اساسی بشتابند. چرا که نیروهای چپ در ایران از یک قدرت بالقوه قابل توجهی برخوردارند که اگر به اتحاد و وحدت دست یابند؛ قادرند تاثیرات جدی و تعیین کننده ای بر جنبش انقلابی مردم ایران داشته باشند.
جنبش اجتماعی کنونی ایران را بایستی از نظر ژئوپولیتیک و نقش استراتژیک ایران در منطقه و در ارتباط با توازن جهانی قدرت های سلطه گر مورد بررسی قرار داد. بارزه ای که هماره تاریخ تحولات اقتصادی و اجتماعی مورد توجه جدی سلطه گران جهانی بوده و دخالت مستقیم و غیر مستقیم آن ها را برسرنوشت ایران و ایرانی در بر داشته است. تحت این مداخلات مداوم، استبداد و توتالیتاریسم تولید و بازتولید شد و جامعه ایران با تمام مجاهدت ها و رشادت زنان و مردان غیور و مبارز؛ نتوانست به ساماندهی مولفه های زیست مدرن پرداخته و به آنها عادت کرده و ابرام ورزند. اکنون نیز در کوران مبارزات مردمی، احزاب و سازمان ها و روشنفکران با ژست دموکراسی خواهی، جامعه دموکراتیک، حقوق بشر، عدالت اجتماعی و... وارد عرصه مبارزاتی شده اند که تا کنون هیچ طرح و برنامه ای برای تحقق شعارهای زیبا و فریبنده خود ارائه نکرده اند. ساختار مادی که قرار است این مولفه های روبنایی زیست جمعی بر آن استوار گردد؛ چه و چگونه می تواند باشد؟ اصولا برای یک دموکراسی واقعی و پایدار جامعه نیازمند یک قانون مترقی و احترام بدان توسط آحاد جامعه و همچنین برابری انسان ها در برابر آن برای حذف و محو هرگونه تبعیض و جانبداری های سببی و نسبی در ساختار حقوقی و مدنی جامعه می باشد. براین اساس کسانی که از افراد متعدی به حقوق جامعه، چه در گذشته و حال دفاع می کنند؛ هرگز قادر به یک ساختار اقتصادی و اجتماعی مدرن برای دفاع از حقوق آحاد مردم ایران نبوده و جامعه را وارد فاز جدیدی از بلبشویی و نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی خواهند نمود. قابل ذکر است که احزاب و سازمان ها عموما، و جریان های راست و راست افراطی خصوصا همگی معجزات خود را به بعد از سقوط نظام سفاک دینی در ایران موکول کرده اند.
نتیجه اینکه:انسان ها در یک تعامل اجتناب ناپذیر اجتماعی به اتفاق هم سامانه های زیست جمعی را تداوم می بخشند. اتفاق به عنوان یک امر احساسی و عاطفی عموما در رویدادها و رخدادهای اجتماعی حضور دارد. ولی در مبارزات اجتماعی، اتفاق اصولا با درهم ریزی طبقاتی، به ابهام و تشکیک های مبارزاتی منجر می شود. چرا که امر مبارزات اجتماعی به خرد گرایی و اندیشه ورزی پیرامون رخدادها و رویکردهای محیطی نیاز دارد؛ تا از انحراف و انهدام دستاوردهای جنبش اجتماعی ممانعت به عمل آورد. اتحاد با صف بندی های طبقاتی تا حدود زیادی قادر است از آسیب پذیری و مصادره دستاوردهای مبارزاتی جلوگیری نماید. جنبش انقلابی مردم ایران با ویژگی های منحصر به فرد خود در مبارزه با استبداد خشن دینی، با خطر جدی از سوی فرصت طلبانی قرار دارد که با استحاله جنبش در بارزه های هویتی فرتوت گذشته ، از تعمیق و تکمیل جنبش توده ای برای تامین و تضمین حتمی و واقعی آزادی، دموکراسی، حقوق بشر،امنیت و عدالت اجتماعی و... جلوگیری نموده و با یک رفرم سطحی و روبنایی، به تداوم و یا احیای نمودهای بازدارنده نیاز و الزام جامعه انقلابی ایران روی آورند. چرا که ایران به عنوان یک کشور مهم و با اهمیت استراتژیک همواره در مسیر دخالت های بیگانگان قرار داشته و اکنون نیز در تلاشی مضاعف از سوی قدرت های سلطه گر جهانی، با توجه به بحران های فراگیر و شکننده در ساختار نظام سلطه سرمایه، حرکت های تبلیغی و تهییجی گسترده ای را برای انحراف مبارزات رو به تعمیق مردم ایران و جایگزینی عناصر نامطلوبی که در آستین پرورده اند را آغاز کرده اند. ساده لوحانی که امروز به بهانه تفرقه و تخطئه جنبش انقلابی مردم ایران، دیگران را از هرگونه انتقاد و افشاگری از مهره های احتمالی قدرت های سلطه گر بر حذر می دارند، خواسته و یا ناخواسته به انحراف جنبش از مواضع انقلابی اش به نفع مهره ها و جریان های ارتجاعی و وابسته مدد می رسانند. براین اساس نیروهای مترقی و چپ بایستی با اتحاد و وحدت مبارزاتی و با هوشیاری و تبیین دقیق روند رو به کمال جنبش، به مصاف ترفندهای جریان های منحرف سیاسی بروند.
اسماعیل رضایی
پاریس
31:10:2022