وکالت و حقارت
انسان ها در مناسبات اجتماعی خویش و براساس اولویت های زیستی در برابر رویکردهای اجتماعی، واکنش خاصی را از خود بروز می دهند. اقدام و عملی که اصولا مرضی تمایلات بوده و برای اهداف و منافع ویژه و شاخصی نمود می یابند.روندی که می تواند اعتلای ارزش های انسانی را با خود داشته باشد ویا به همراهی و همگامی با رذالت و لئامت انسانی در آمیخته و خسران و زیان سنگینی را بر جامعه های انسانی تحمیل سازد.واکنش های رذیلانه با بار حمق و سفاهت در رویکردهای اجتماعی و سیاسی، مبین نفهمی و یا بدفهمی روندهای تحول و تکامل تاریخی و گردن نهادن به حقارت و فرومایگی در برابر واپس گرایی و تحجر بنیان های مادی و فرهنگی غالب می باشند. زیرا خردگرایی و تعقل اصولا فرایند تاریخی را در غربال اصلاح و ابداع برای آفرینش های نوین روندهای زیست جمعی مد نظر داشته و از تحجر و مقاومت در برابر تکامل تاریخی می پرهیزد. جنایت کاران و ددمنشان، اصولا خرد و تعقل را در پس جمود و تحجر به ریشخند گرفته؛ و برای بار منفی و حقارت بار خویش مفری می جویند. نمود بارز حقارت و سفاهت آدمی را می توان در ضعف و زبونی اقدام و عملی دانست که در برابر دستیابی به هدف و یا نیازی واقعی و توهمی، الزام به انتخاب فردی دیگر و یا سپردن وکالت از طرف خود به دیگری را امری حتمی و قطعی قلمداد می نماید.این بی خردی و توهم زایی جان و روان آدمی، برآمده از بن مایه های تفکرات دینی عهد عتیق و یا القائات و توهمات ساختار طبقاتی می باشند.
وکالت که واگذار کردن کاری با اعتماد و اطمینان به کسی مفهوم می یابد؛قبول قیمومت کسی که مورد وثوق قلمداد شده و تصمیمات و اقداماتش مورد قبول و پذیرش وکالت دهنده می باشد.انتخاب نماینده و پذیرش قیمومیت کسی برای تعیین سرنوشت دیگری، دقیقا از ساخت و بافت طبقاتی برخوردار بوده و همواره طبقات مافوق و بالادست با سرسپردگی به ساختار غالب سرمایه هستند که به عنوان قیم و نماینده از سوی نخبگان و یا افراد شناخته شده مطرح و معرفی می شوند. این تصمیم گیری حقارت بار برای فرودستان و تحمیق جامعه برای پیشبرد اهداف ارتجاعی فرادستان، اصولا زمانی بستر مناسب و قطعی خود را پیدا می کند که اقشار و طبقات بالادست از تعمیق و تغییرات بنیادی جامعه تحت اقدام و فشار فرودستان، به هراس افتاده و در تکاپوی همه جانبه برای توقف این فرایند انقلابی به نفع اقشار بالا دست روی می آورند.فرایندی که هم مورد حمایت و پشتیبانی صاحبان قدرت و ثروت داخلی و هم عوامل خارجی قرار دارند. بنابراین قبول این فرومایگی و مذلت، بیان روشن و واضح پشت کردن به منافع عمومی و دریوزگی و سرسپردن به حاکمیت اقلیتی که تحت فشار صعب و دشوار محیطی بر مردم، خود را خیرخواه و دلسوز عمومی معرفی کرده و با وعده و وعیدهای دروغین فاقد بنیان های مادی اصولی سوار بر امواج توهمات القایی مردم شده؛ تا اهداف ارتجاعی خود را محقق سازند. این خیانت بر ضد اهتمام و از خودگذشتگی اکثریت جامعه برای برقراری سامانه های نوین و متعالی و عادلانه شکل گرفته؛ و جامعه را از الزام و نیاز مردم دور می سازد.
تاریخ
ملت ها مشحون از خیانت و سرسپردگی به دشمنان مردم از سوی ناآگاهان و
آگاهان سیاست باز برای تفرقه و ایجاد وقفه های تاریخی در رسیدن جامعه به
اهداف متعالی و انسانی خود می باشد. اگرچه این وقفه های تاریخی هرگز قادر
به ایستادگی در برابر پویایی و بالندگی جامعه و انسان نبوده و نیست؛ ولی
ضربات مهلکی را به بن مایه های مادی و انسانی وارد ساخته که دستیابی به
اهداف و آرمان های انسانی را طولانی می سازند. بنابراین دادن هرگونه وکالت
ویا پذیرش قیمومیت کسی با خوانش غیر دموکراتیک و عدم توجه به اراده و خواست
اکثریت مردم،برای ایجاد وقفه در برابر اقدام و عمل انقلابی مردمی یعنی
قبول سرسپردگی به دشمنان مردم و ایستادگی در برابر اراده و خواست عمومی
جامعه که عزم خود را برای برقراری یک جامعه عادلانه و متعادل جزم کرده اند.
در تمامی این روندهای نامتعارف، عموما صاحبان قدرت و ثروت از افراد ناآگاه
و فاقد درک سیاسی از روندهای تحولی و تکاملی جامعه های انسانی به عنوان
ابزاری برای اهداف سخیف و پلید خود بهره می گیرند. افرادی که در جو التهابی
جامعه و تحت تاثیر القائات واقع و کاذب محیطی برای خود جایگاه ویژه ای را
رصد می کنند. این واماندگی و پذیرش حقارت، عموما در مراحل تحولی جامعه و
انسان که جامعه های انسانی آبستن دگرگونی و تغییرات بنیادی می باشند؛ از
برجستگی خاصی برخوردار می باشند. چرا که پویایی اندیشه و نگرش سیاسی متعاقب
آن درگیر و دار انتخاب و عادت، از یک بلبشویی و عدم انسجام برخوردار است
که قدرت های فائقه با برخورداری از حمایت های رسانه ای و ارتباطی و با فریب
و اوهام و همکاری عوامل داخلی ناآگاه و یا متوهم،تلاش های مذبوحانه برای
تحکیم قدرت ارتجاعی خویش را تدارک می بینند. نمونه های بسیاری را امروز در
سطح جهان شاهدیم که قدرت های ارتجاعی با حمایت و پشتیبانی تدارکی قدرت و
ثروت و در خلاء تصمیم گیری های معقول و به موقع نیروهای به واقع مردمی، زیر
بلبشویی و هرج و مرج اندیشه و عمل به دلیل ناتوانی از درک و هضم روندهای
متحول و متکامل جامعه جهانی عرصه را برای قدرت های ارتجاعی واگذاشته اند.
جهان
وارد مرحله جدیدی از تغییر و توسعه شده است؛ و ساختار غالب کنونی از
پاسخگویی به نیاز و الزام جامعه های انسانی باز مانده است.این ناتوانی و
ضعف ساختی، پدیده ای فراگیر در عرصه های متنوع اقتصادی و اجتماعی در جامعه
های انسانی محسوب می شود. براین اساس هرگونه تغییر و دگرگونی اجتماعی در
گرو تغییری است که جامعه جهانی بدان نیاز دارد. قطعا مقاومت دارندگان قدرت و
ثروت در برابر این تغییرات الزامی و حیاتی ، روند دگرگونی های مورد نیاز
را طولانی و بی تصمیمی و بد تصمیمی بسیاری را متوجه جامعه های انسانی به
ویژه جامعه های درگیر با دیکتاتوری مخوف و خشن نموده است. چرا که بسیاری از
این دیکتاتوری ها محصول مقطعی از روابط و مناسبات اقتصادی و اجتماعی قدرت
های جهانی بوده و امروز با گرفتار آمدن در دام بحران های صعب و دشوار
اقتصادی و اجتماعی قدرت اعمال اتوریته و تصمیم گیری های قاطع و تعیین کننده
از آنها سلب شده است.بنابراین با فرافکنی و مواضع مبهم و توجیه و تاویل
های بی اساس سعی در رفع مسئولیت و طولانی شدن روند تغییر و دگرگونی های
اجتماعی را دارند.ضمن اینکه قطب بندی های نوین در حال شکل گیری که بنیان
های مادی آن در حال تکمیل و تعمیم می باشند؛یک اغتشاش و جنگ و شورش در سطح
جهانی برای حفظ هژمونی گذشته و ایجاد مانع در مسیر تغییر و دگرگونی لازم
شکل گرفته که نظام های دیکتاتوری با سوار شدن بر این موج جهانی،بنیان های
فرتوت و ضدانسانی خود را به نوعی ترمیم و تداوم حیات خود را ممکن می
سازند.بنابراین دخیل بستن به این ساخت و بافت فرسوده و ناتوان، روند
دستیابی به آزادی و رهایی از قید و بندهای استبدادی و توتالیتر را طولانی و
یا ناممکن می سازد.بنابراین در جهان امروز با ویژگی های منحصر به فرد خود،
تغییرات و دگرگونی های انقلابی بدون تبیین و تحلیل روندهای جهانی برای
اتخاذ استراتژی و تاکتیک های مبارزاتی و تاثیرات آن بر اهداف و آرمان های
انقلابی نتیجه مطلوبی به همراه نخواهد داشت.پس برای رهایی و آزادی بایستی
به خود آمد و با تکیه بر توانمندی های داخلی و تجارب اندوخته شده در
مبارزات تاریخی بهره جست.
جنبش
اعتراضی و انقلابی مردم ایران با ویژگی های منحصر به فردش که از خود
گذشتگی و شجاعت بی نظیر مردان و زنان قهرمان در برابر رژیم سرکوبگر و ددمنش
دینی، جهان را تحت تاثیر روندهای انقلابی خود قرار داده است.این جنبش
مردمی به ویژه حضور چشمگیر زنان و جوانان که ترس را در برابر توحش و بربریت
رژیم سرکوبگر دینی به سخره گرفته اند؛ فرایند تعمیق و رادیکالیزه خود را
آغاز کرده است.روند که نیروهای ضد مردمی را برای توقف جنبش انقلابی و
ممانعت از رادیکالیزه شدن آن که منافع و مصالح کلان سرمایه داران و
مزدورانش را نشانه رفته است؛بسیج و به حرکت درآورده است. این بازی های
سیاسی مسبوق به سابقه چون وکالت به بهانه دادن نمایندگی به فرد مورد حمایت و
پشتیبانی قدرت های شیطانی و سلطه گر جهانی برای تماس های دیپلماتیک در
حمایت از جنبش مردمی ایران،دقیقا از هراس از رادیکالیسم انقلابی مردم ایران
تبعیت می کند.جنبش انقلابی مردم ایران از گذشته بریده و وارد مرحله نوینی
از تحرکات اجتماعی خود شده که از تحول و تکامل کنونی جامعه های انسانی برای
یک تغییر بنیادی در ساخت و بافت فرسوده و فرتوت غالب کنونی پیروی می
کند.بنابراین، این بازی های سیاسی جریان های راست و راست افراطی با حمایت
همه جانبه مادی و رسانه ای سلطه گران جهانی، در آزمون و خطای مداوم خویش،
بن بست های صعب و شکننده ای را تجربه کرده و خواهند کرد.چرا که سلطه گران
جهانی خود در سراشیب سقوط و نزول قرار داشته؛ و ناتوان از پاسخگویی به
نیازهای اولیه و حیاتی اجتماعی خویش،روز به روز در حال ایزوله شدن از سوی
نیروهای مردمی خود قرار دارند.اگر چه تغییرات بنیادی و ساختی راه دشوار و
ناهمواری را در برابر خود دارد؛ ولی اغتشاشات و التهابات حاصل این روند
ایجابی و الزامی ، به اغتشاشات فکری و تصمیم سازی های فاقد پشتوانه مادی
منجر شده که سلطه گران جهانی را به مماشات و رواداری در برابر استبداد
سیاسی و اقتصادی به امید گذر موفقیت آمیز از این بحران دامن گستر و رو به
تعمیق واداشته و می دارد.
سنت گرایی و واپس اندیشی با ویژگی درون گرایانه خود همواره از بسترهای مستعدی برای تحمیل و حقنه خود به جامعه با توسل به فریب و نیرنگ برخوردارند؛ در حالی که اندیشه علمی و مترقی تحت تاثیر مداوم دگرگونی های محیطی، از یک شفافیت و پویایی ویژه و همچنین همراهی با تحول و تکامل جامعه و انسان، از یک تفاوت بنیادین با رکود و سکون سنت و عادت برخوردارند که با رشد و توسعه دامنه اندیشه ورزی در جامعه، روند مرزبندی با واپس اندیشی به ویژه تاریک اندیشی دینی را آغاز می کنند. بنابراین اندیشه کردن پیرامون رخدادهای محیطی و شناخت سره از ناسره، تنها راه رهایی از قید و بند جهالت و فقر و نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی می باشد.سنت و عادت و جهل و خرافه دینی اصولا با علم و اندیشه علمی مانعة الجمع می باشند.بدین مضمون که نمی توان هم دیندار بود و به اصول و خرافه های آن باور داشت و هم با اندیشه و تکامل اجتماعی و نیاز های ایجابی و الزامی جامعه و انسان همراه شد. براین اساس ملتی که اندیشه کردن را سرلوحه زیست اجتماعی خود قرار داده؛ رستگار شد؛ و کسانی که اندیشه و اندیشیدن را زندانی کرده و در حد و حصار جهل و خرافه به بند کشیده؛همواره با فلاکت و بدبختی تداوم حیات داده است.اکنون جنبش انقلابی مردم ایران با شناخت ماهیت پلید و خبیث بدعت ها، و جهل خرافه های دینی،به اندیشیدن روی آورده و می خواهد با مرزبندی با شرارت ها و پلیدی های آن، خود را از شر این ابلیس خلسه آور و تحمیق کننده رهایی بخشد. روندی که خوشایند جریان های ارتجاعی که منافعشان با واپس گرایی و ارتجاع دینی گره خورده؛ نبوده و تلاش می ورزند با متوقف کردن این روند انقلابی برای دنیایی بهتر و مفیدتر، با ترفند و فریب،آرا و نظرات خود را بر جامعه تحمیل سازند.یکی از ترفندهای عوامفریبانه و تفرقه افکنانه که مدام از سوی عمّال جریان های ارتجاعی برای فریب افکار عمومی مدام تکرار شده و می شود؛ این است که ما نماینده خود را معرفی می کنیم؛ و شما نیز می توانید با معرفی نماینده خود، در معرض آزمون و قضاوت مردم قرار گیرید. بیانی فریبنده و اغوا کننده با بارزه های غیردموکراتیک تعاملات اجتماعی برای تفرقه و جدایی و همچنین متوقف کردن جنبش رو به تعمیق مردم ایران برای به گور سپردن جهل و خرافه های دینی که قطعا با خود منافع و مصالح بزرگ سرمایه داران را نیز به گورستان تاریخ خواهد سپرد. اکنون اندیشه علمی و مترقی در میانه راه مبارزه با جهالت و واپس گرایی درونی شده و سلطه یافته خود با جان و روان مردم، با چالش تقابل بین عادت و انتخاب های نوین روبرو است. انتخاب نوینی که هم اکنون برای مرزبندی با ارتجاع دینی در جامعه انقلابی ایران بویژه در بین جوانان نمود و رسوخ پیدا کرده که هراس و وحشت صاحبان قدرت و ثروت را با نمایندگی راست افراطی به همراه داشته است.
جنبش
اعتراضی و انقلابی مردم ایران بسوی رنسانس و نوزایی مولفه های زیست مترقی
اجتماعی و انسانی سوق یافته است.تلاش خونبار و سبعانه استبداد دینی برای
سرکوب و متوقف کردن آن برای تداوم حیات ننگین خویش از یک سو، و تلاش ارتجاع
سرمایه با نمایندگی راست افراطی با تلاش همه جانبه و حمایت رسانه ای قدرت
های سلطه گر از سوی دیگر، می خواهند این نوزایی اندیشه و اقدام انقلابی را
به چالش کشیده و مصادره به مطلوب نمایند.مردم انقلابی ایران بویژه نسل
جوان بایستی به این رزم بی امان خود برای زدایش تمامی بنیان های جهل و
خرافه دینی تداوم بخشیده؛ و با رادیکالیزه کردن جنبش انقلابی خویش، یک
مرزبندی شفاف و گویایی را برای گذر از جنایات بیشمار جهل و خرافه های دینی و
همچنین ارتجاع سرمایه با هدف معلول و مصادره کردن جنبش انقلابی مردم ایران
تداوم بخشند. باید به این وکالت بازی های حقارت بار و استیصالی از سوی
راست افراطی و حامیان سلطه گر جهانی شان وقعی ننهاد؛ و با عزمی راسخ بدون
یاس و ناامیدی که از طرف سرکوبگران دینی و سلطه گران سرمایه تبلیغ و ترویج
می شود؛ با تداوم رزم خیابانی، نوزایی مولفه های زیست مترقی و بواقع انسانی
را تا تحقق قطعی، پیگیر شد.
نتیجه اینکه: تعاملات اجتماعی انسان ها در پس گفتمان تحریک و تفکیک محصول اکتسابات مجازی(قدرت، پول، سرمایه و...)، جامعه های انسانی را در التهابات و تلاطم مداوم فرو برده است.در هم آمیختگی رذالت و لئامت در کنار حمق و سفاهت انسانی ناشی از درک غلط و عدم فهم لازم و یا بدفهمی های روندهای تکاملی و تحولی جامعه و انسان، خروج از بن بست های صعب و دشوار ساختار طبقاتی برای ایجاد یک دنیای انسانی تر و مفیدتر را با مشکلات اساسی مواجه ساخته است. مبارزات رهایی بخش ملت ها زیر هجمه استبداد سیاسی و اقتصادی، با ترفندها و فریبکاری های رسانه ای و ارتباطی سلطه گران جهانی با ابرام بر تداوم حیات متعدی خویش، با مصادره به مطلوب شدن از سوی عمّال سرمایه در سطح جهان قرار دارد.پوسیدگی و فرسودگی بنیان های ساختار طبقاتی که از پاسخگویی به الزام و نیاز عمومی بازمانده است؛ برای تداوم حیات سخیف و پلید خویش از سرسپردگان خویش با هدایت همه جانبه مادی و ابزارهای ارتباطی و رسانه ای، در جامعه های انسانی بهره می گیرد. اکنون جنبش اعتراضی و انقلابی مردم ایران در برابر سلطه و ستم خونبار حاکمیت دینی، مورد هجمه و یورش همه جانبه سرکوب داخلی و تبلیغات رسانه ای سلطه گران جهانی قرار دارد. اتاق های فکر بسیج شده و با رهنمودهای مداوم خویش سعی می کنند؛ جنبش رو به تعمیق مردم ایران را عقیم و توسط عوامل خود مصادره به مطلوب نمایند. طرح وکالت حقارت باری که با هدف تفرقه و جدایی و با ماهیت نفی و رد هرگونه سازوکارهای دموکراتیک و مروج تداوم استبداد حکومتی اکنون مطرح و توسط رسانه های سلطه گر جهانی بشدت تبلیغ و ترویج می شود؛ نمود مشهود و بارز بیم و هراس حاکمیت سلطه و سرمایه از تعمیق و رادیکالیزه شدن جنبش مردمی ایران با جهت گیری یک مرزبندی واقعی و جدی با جهل و خرافه های دینی می باشد. چرا که این مرزبندی پیوند نامیمون استبداد سیاسی دینی و سلطه گری سرمایه را از هم می گسلد و جامعه ایران را وارد مرحله نوزایی مولفه های زیست مترقی و انسانی با گرایش به یک جامعه به واقع دموکراتیک و آزاد می نماید. جنبش انقلابی مردم ایران در این مرحله حساس تاریخی که تمامی اهتمام دشمنان انقلاب برای انحراف و توقف رادیکالیسم انقلابی آن بسیج شده است؛ بایستی با عزمی راسخ و خلل ناپذیر تا تحقق کامل اهداف انقلابی که همانا دفع و نفی جهل و خرافه های دینی و بازوی مکمل آن یعنی سلطه گری سرمایه، رزم خیابانی خود را تداوم بخشند.
اسماعیل رضایی
پاریس
29:01:2023