۱۳۹۸ بهمن ۶, یکشنبه

                      غفلت واغفال

تاثیر فعل و انفعالات محیطی بر آدمی و واکنش وی برای گزینش های مناسب و اصلح که مرضی تمایلات و تمنیات وی می باشد؛ تلاش و تکاپوی مداوم را در او برمی انگیزد. این واکنش و انتخاب، درضعف نگرشی و خلاء معرفتی، از برقراری یک ارتباط مطلوب و بهینه برای تعامل و تامل پیرامون جامعه و انسان باز می مانند. چرا که از رسوخ و نفوذ به درون و عمق پدیده ها فاصله گرفته و با یک نگاه سرسری و سهل انگارانه از کنار رخدادها و رویکردهای محیطی گذر می کنند. این روند آدمی را از درک علّی عوامل و عناصر تاثیرگذار برفعل و انفعالات و تعاملات اجتماعی دور ساخته و در سطح و ظرف  تلاش و کنکاش بی سرانجام و ناسازمند با روندهای محیطی را از خود بروز می دهد.این فرایند مغفولانه بسترهای اغفال و اهمال را در زیست متعامل اجتماعی فراهم ساخته و اندیشه و عمل را در چارچوب های بسته و خسته از تاثیر موثر بر تحول و تکامل جامعه و انسان باز می دارد.
غفلت که از اهمال و سستی اندیشه و عمل نشئت می گیرد؛ با سهل انگاری و نگاه سرسری به پدیده های محیطِی، بسترهای اغفال را تدارک می بیند. غفلت عموما با توقف در محدودۀ احساسی، از شناخت مضمونی و محتوایی پدیده ها و مفاهیم الزام و نیاز جامعه و انسان فاصله گرفته و با تحدید اندیشه و عمل، بروز و ظهور نمودهای ناانسانی را با غفلت و اغفال مداوم خویش در جامعه فراهم می سازد. این فرایند جامعه را در یک فراگرد دایمی تنش و کنش نامتعارف از بروز بازتاب های آزادانه و سامان یابی نیاز و الزام باز می دارد. چرا که با غفلت اگرچه انسان مغفول به شخصه ممکن است دچار خسران و زیان جبران ناپذیر نگردد؛ ولی جامعه و انسان را در بن بست ها و بحران های حاد و شکننده از اهداف و آرمان های اصیل و انسانی باز می دارد. اما کسانی که اغفال می شوند؛ آسیب های صعب و دشواری را هم به خود و هم به دیگران وارد می سازند. زیرا اغفال نمودی از ضعف معرفت و دانش و بینش می باشد که با تداوم روند غفلت، گسترده تر و عمیق تر خود را نشان می دهد.
کسانی که غفلت می ورزند؛ کم بینی، باریک اندیشی و تنگ نظری را مروج اند و اغفال را با ابعاد ندانم کاری، جهالت و پنداربافی های مداوم توسعه می بخشند. در پس این ناآگاهی و جهالت، بسترهای تجاوز و تعدی به منافع و مصالح جامعه و جمع شکل می گیرد. پس جامعه مستعد پذیرش سلطۀ اقتدار و قدرت شده و زر و زور و تزویر جانمایه و نماد مناسبات بین فردی و درون اجتماعی می گردد. و در حاکمیت زر و زور و تزویر، پلیس سرنیزه است و قاضی چماق تکفیر که هرآن برسر بی گناه و مظلوم فرود می آید؛ و همچنین وکیل یا سرسپرده است و یا دنیا باخته.زیرا منافع و مصالح فردی ناشی از تجرید و انتزاع پدیده های محیطی بر تمامی ارکان جامعه سایه افکنده و جامعه را در محاق تمنیات فردی از شدن و گشتن باز می دارد.
غفلت در پس جاماندگی و عقب افتادن از قافله تحول و تکامل، تعجیل و شتاب را بدون بررسی و تمهید تمامی راه های ممکن و اصولی برای یافتن بهترین امکان و مفیدترین اقدام با ارزیابی و تحقیق و تدقیق خویش به سوی اهداف عمومیت می بخشد. و اغفال با تحکیم و توسعه خویش، از درک و شناخت مفاهیم اصولی و حیاتی زیست عمومی باز مانده و جامعه را در تنگناها و بی مایگی، بسوی فقر معرفت و معیشت هدایت می کند. بنابراین، پیکرۀ تنومند و توانای جامعه در ندانم کاری، کم کاری، جهل و کجراهه های ناشی از ندانستن و نیافتن ره صواب بتدریج تحلیل می رود و در زیر تمنیات و زیاده طلبی های عناصر خردگریز و جامعه ستیز به قهقرا هدایت می شود.
در غفلت های طولانی و اغفال ممتد، فرایند فرهنگ عوامانه و عوامگونه گسترۀ وسیع یافته و جامعه از یافتن ره صواب و اصولی برای رشد و بالندگی لازم باز می ماند. زیرا تدریجا روند عادت گون و مصلحت اندیشانه در جامعه رواج و تحکیم می یابد و آدمی قدرت برانگیختگی لازم را در برابر تحریکات و اثرات موثر عوامل محیطی از دست می دهد. بدینسان مهار برحیات فردی و جمعی غلبه یافته و کنش و واکنش عمومی در حد و حصر سازوکارهای غالب متوقف می شود. پس به روندهای غیراخلاقی و ناانسانی خوگرفته و تحت تاثیر مداوم رویکردهای محیطی و مشغله های کاذب ذهنی، ناتوان از درک و شناخت علل و عوامل اصلی و موثر رخدادهای محیطی از تبیین و تحلیل واقع و حقیقی آن ها باز می ماند. بنابراین با یک زودباوری و فراموشکاری مداوم،با روندی بی کنشی و بی تفاوتی از کنار حوادث و رویدادهای محیطی گذر می کنند. این ویژگی که از بی ثباتی و ناپایداری کردار و رفتار حکایت دارد؛ قلمرو اندیشه و عمل را در ناسازمندی با نیاز و الزام جامعه و انسان، در تحجر و تفعل وا می نهد.
بنابراین با تحکیم بنیان های اغفال، آگاهی و مفاهیم زنده و گویای حیات اجتماعی در انجماد اندیشه و احساس جای خوش نموده و فرصت و اغتنام لازم را برای اقتدارگرایان و مستبدین برای تجدید قوا و تمدید سازه های کهنه و از رمق افتاده فراهم می سازند. پس جامعه در پس تمامی اهتمام و تلاش بی فرجام خویش ،خسته و فرسوده در التهابات و ناهنجاری های مداوم فرو خسبیده و قادر به دفاع از حریم امن فردی و جمعی برای زیستی معمول و مطلوب نخواهد بود.بنابراین انسان غفلت زده و اغفال شده در نهایت خود را تنها و بیکس می یابد و برای رهایی از تنگناهای معرفتی و معیشتی و گذران زندگی به هرگونه دنائت و رذالت تن در می دهد و سقوط می کند. به عبارتی،چون تمامی رویاها و احلامش را از دست رفته می بیند؛ خود را به لجن می آلاید تا بوی تعفنش دیگران را متوجه حضورش نماید.
اصولاحرکت های آنارشیک و فراقانونی از غفلت های ممتد و طولانی و اغفال وسیع و گسترده تاریخ حیات جامعه انسانی حکایت دارد. حکایت از فقر معرفت و معیشت، بوی ماندگی و کهنگی و تاخیر و توقف در ساختار ها و مکانیزم های کهنه و فرسوده که قادر به رفع و دفع الزام و نیاز نبوده و برای جبران مافات و رنج و تعب عقب ماندگی از قافله جهانی، سرگردان و شتابان به هر سو روان و دوان بوده و در جستجوی مستمسکی برای تشفی امیال درونی خویش می باشد. چراکه انسان غفلت زده و اغفال شده بدلیل ایستایی و رکون و سکوت از یک عدم بهداشت روانی عمیق و شکننده رنج می برد که وی را از تعادل و تطابق با روندهای تکامل و تحول باز می دارد.
دینخویی و دین پوئی با غفلت و اغفال مداوم می پاید و جامعه و انسان را در تنگناهای زیستی مداوم از شدن و گشتن باز می دارد. چرا که دین قایل به تکلیفی است که از پیش تعیین شده و از بارزه های الزام و نیاز زمان غافل می ماند. این ویژگی جهالت و حماقت انسانی را در ابعاد متکاثر اجتماعی توسعه داده که بر دامنه اغفال می افزاید. حاشیه سازی ها و حاشیه پردازی ها در کنش و واکنش مداوم اجتماعی نیز از غفلت و اغفال مداوم و مزمن سخن می گوید. دین باوران و نظام های مستبد دینی با اتکای به حاشیه سازی های مداوم به فرافکنی ناکامی ها و ناتوانی های ذاتی شان روی می آورند. البته دامنه غفلت و اغفال بدلیل واپسگرایی ایده ای و توقف در سازوکارهای ناکارآمد گذشته،در میان  بسیاری از مبارزان و کنشگران اجتماعی ابعاد وسیعی یافته است. براین اساس است که دلمشغولی ها و جهت گیری های سیاسی و مبارزاتی، تابع صرف حاشیه سازی های جریان های مسلط و مستبد می باشد و اصل و اساس مبارزاتی از نظر دور مانده است.
اکنون در هنگامۀ الزام و نیاز تحول و دگرگونی بنادین برای برونرفت از بحران های اقتصادی اجتماعی، جنگ رزگری بین تالیتاریسم اقتصادی و سیاسی، هر چه بیشتر دامنه اغفال برای غفلت زدگان مدعی مبارزه با استبداد و اختناق را توسعه بخشیده است. غفلت زدگانی که با نگاهی سرسری و بی محتوا به رویکردهای محیطی، از علل و عواملی که هدفی جز دلمشغولی های کاذب و پرکردن خلاهای ذهنی فراهم آمده از کشمکش ها و فراز و فرودهای تحولات جهانی با خود ندارند؛ فاصله گرفته اند و با بده بستان های مرگ و زندگی توتالیتاریست های اقتصادی و سیاسی در سطح بین المللی اغفال شده و ازموضعگیری ها و مبارزات واقعی و اصولی باز مانده اند. چرا که غفلت زدگی عارضه شوم نگاه عوامانه به روندهای گذر تاریخ تحولات اجتماعی را موجد است که با کج فهمی و بدفهمی رخدادهای محیطی هر چه بیشتر به اغفال اندیشه و عمل روی می آورد. براین اساس است که مستبدین و توتالیتاریسم با حاشیه سازی ها و اشتغالات کاذب ذهنی به اغفال دیگران روی آورده و روند مبارزات را از متن به حاشیه رانده تا فرصت و اغتنام لازم را برای ترمیم و بهبود اقتدار و اهتمام ترک خورده و آسیب یافته را فراهم سازند.
نظام سلطه سرمایه که در کوران بحران های حاد و مزمن بسر می برد؛ دست در دست دیگر مرتجعین و مستبدین جهانی، عامل اساسی و اصلی اغفال اندیشه و عمل با استفاده از ره آوردهای تکنیکی ارتباطی و رسانه ای محسوب می شود. بطوری که هر رخدادی از سوی این منادیان مرگ و نیستی به مرکز توجه صرف تمامی مدعیان مبارزه با اهریمنان و دشمنان واقعی مردم قرار گرفته واز اصل و اساس اهداف مبارزاتی و انسانی غفلت می شود. این غفلت خود عامل اغفالی است که از سوی متجاوزین به حریم امن انسانی فراهم شده که مستبدین و قداره بندان را جری و از ناامیدی به امیدواری و از انفعال به نقطه تهاجمی به مبارزات توده ها هدایت کرده است. روندی که بسیاری را در بهت و تعجب فروبرده و از موضعگیری اصولی بازداشته است. چرا که اصولا غفلت زدگان از حوادث و رخدادهای روزمره و جاری تبعیت نموده و از دورنما و افق روشن و تیره ای که می توانند برای جامعه های انسانی تدارک ببینند؛ غافل می شوند. واین خود محصول اغفالی است که تعقل را به تفعل سوق داده و واقع گرایی و حقیقت پژوهی را به درک کاذب و دروغین از رویکردهای محیطی مبدل ساخته است.
نظام مستبد دینی درایران با حادثه سازی ها و حاشیه پردازی های مداوم خویش، توانسته بر جنایات و مرگ بهترین فرزندان این مرز و بوم پرده استتار بکشد و با اغفال مداوم دیگران خود را برای هجمه و یورش سبعانه تر و مرگبارتر آماده می سازد. این نظام شبه فاشیستی حتی از حذف و مرگ قهرمانان خیالی، پوشالی و دروغین خود نیز ابایی نداشته و دست در دست جانیان جهانی تدارک و تداوم دهشت و مرگ را برای غفلت و اغفال دیگران در دستور کار خود قرار داده است.1 پس بایستی غفلت نورزید و اغفال نشد تا ازاصل و اساس مبارزه با یورش سبعانه و ددمنشانه دشمنان واقعی مردم دور نشد. چرا که غفلت تدریجا آدمی را از درک واقع حیات دور ساخته و بسترهای اغفال را که آدمی را به تابعیت روندهای واقع و ناواقع محیطی از اهداف و آرمان های انسانی دور می سازند؛ تدارک می بیند.
نتیجه اینکه: آدمی تحت تاثیر مداوم عملکرد محیطی، و برای تعادل و تطابق باروندهای توسعه و تکامل ابعاد اجتماعی انسانی از خود واکنش نشان می دهد. ناتوانی آدمی در واکنش بموقع و مقتضی، در وی نوعی خلا نگرشی و خطای عملی را موجد است که قدرت درک و درایت مطلوب را از وی می گیرد. این ویژگی اصولا آدمی را از بسیاری از ملزمات و انتظارات محیطی غافل و بسوی درک کاذب و نامطلوب از رویکردهای محیطی هدایت می کند که به اغفال آدمی در روابط و مناسبات اجتماعی روی می آورد. غفلت که عموما از نگاه سرسری و گذرا به روندهای محیطی حکایت دارد، بسترهای اغفال را تدارک می بیند که با ناآگاهی و عدم بهداشت روانی عمومی همراه شده و جامعه و انسان را در کنش و واکنش بی سرانجام رها می سازد. چراکه غفلت با تاخیر و یا نابهنگامی دریافت های محیطی خویش، روند شناخت بموقع برای واکنش مطلوب را از آدمی گرفته و تلاش و تکاپو را در بدفهمی و وارونگی درک و دریافت های خویش بسوی روندهای هرج و مرج گون و ناواقع رویکردهای محیطی هدایت می کند. اکنون تحت تاثیر روندهای شتاب گون تحول و تکامل که بهداشت روانی را از جامعه و انسان دریغ داشته است؛ غفلت و اغفال ابعاد بی سابقه ای یافته است. چرا که در نبرد بین کهنه و نو و مقاومت سبعانه و خشونت زای صاحبان قدرت و مکنت، غفلت ناشی از درک ناواقع محیطی و اغفال حاصل ناآگاهی های کاذب، گستره وسیعی از جامعه های انسانی را از یافتن راه صواب و اصولی بازداشته است. پس ارتجاع و استبداد دست در دست هم تلاش بی وقفه و همه جانبه ای را برای اغفال عمومی با غفلت ممتد و مداوم جامعه از نیاز و الزام خویش، آغاز کرده اند. پس بایستی از پوسته غفلت بدرآمد و با درک و شناخت روندهای واقع و رشد و توسعه ابعاد اجتماعی انسانی، از اغفال ارتجاع و استبداد فاصله گرفت و برای دنیای بهتر و انسانی تر مهیا شد.

       اسماعیل   رضایی
             پاریس
       28/01/2020   

1نظام مرتجع و مستبد سلطه سرمایه، برای مقابله با تکامل و تحول روزافزون جامعه و انسان که طومار حیات ننگینش را درهم می پیچد؛ القاعده، داعش، طالبان و..... را شکل داده و مورد حمایت همه جانبه قرار می دهد. وتا این روند ادامه دارد؛بن لادن ها، ملا عمرها، سلیمانی ها و...... بعنوان قهرمانان خیالی ماجرا پرورش می یابند تا در مواقع مقتضی برای اهداف پوشالی و ضدانسانی ارتجاع و استبداد و تداوم حیات تجاوز و تعدی قربانی شوند. این روند ارتجاع و استبداد را حارتر و به دستاویزی برای کشتار بیشتر و سرکوب گسترده تر آماده می سازد.

۱۳۹۸ دی ۱۶, دوشنبه

               دنیای مجازی، انسان حقیقی

انسان موجودی خالق و مخلوق است. آفریننده و خلاق و مبدع بسیاری از راهکارها و ابزار هایی است که زیست متعامل اجتماعی وی را تسهیل می کند و ازطرفی می توان گفت مخلوق رویکردی های محیطی می باشد که همواره وی را تحت تاثیر و عملکرد خویش به عکس العمل و کنش و واکنشی وا می دارد که بتواند ایده آل ها و آرمان های خویش را محقق سازد. از زمانی که انسان ها با اتکای به داشته ها و یافته های خویش به برتری خواهی و رجحان طلبی روی آوردند؛ اصطکاک و تقابل و تضادهای اجتماعی را موجد شده که اتصال و پیوندهای درون اجتماعی را بسوی فواصل و رذایل انسانی هدایت کردند. و اما آفرینش و خلق و اختراع انسانی در تداوم تحول و تکامل جامعه و انسان اشکال نوینی از روابط و مناسبات تولیدی و انسانی را برقرار ساخت که با رشد درون زای خویش درک و نیاز انسانی را فزونی بخشید.
تکنولوژی با رشد درونزای خویش«اتوژن» در رشد و بینش و نگرش انسانی به حیات و تعاملات زیستی نقش بارزی را ایفا کرده و می کند. ولی حیات اقتصادی اجتماعی با اتکای به بسیاری از پارامترها و معیارهای زیست اجتماعی که بر سیادت و سیاست استوار است؛ از پاسخگویی به نیازها و الزامات فاصله گرفته و قادر به رفع حوائج و الزامات انسانی متناسب با درک و آگاهی های وی که تحت تاثیر مداوم تحولات دانش و فن قرار دارند؛نمی باشد. این فرایندی است که مطالبات انسانی را برای ایجاد یک تعادل و تطابق بسوی تقابل و تضاد حاد اجتماعی سوق می دهد. جنبش ها، شورش ها و انقلابات از همین منشاء تغذیه می شوند و بسترهای یک تعامل مفهوم تر و متکامل تر را تدارک می بینند.ولی همواره این حرکت های اعتراضی بربستر آگاهی های کاذب نهادین و تکاثر و تنوع درک و دریافت های آدمی از روندهای محیطی، عموما به نفع طبقات برتر اجتماعی مصادره به مطلوب شده است.
تکامل تکنیکی یعنی درنوردیدن ضرورت های طبیعی اجتماعی، وبهره گیری از مکانیزم های نوین دانش و فن، همواره دریچه های نو و مبدعی را برای زیست انسانی به همراه داشته است. ولی دارندگان قدرت و مکنت همواره این توانمندی های تکنیکی را به ابزاری برای اعمال قدرت و کسب ثروت خویش مبدل ساخته و توده ها را از دسترسی لازم و مکفی ره آوردهای آن محروم ساخته اند. پویایی اندیشه آدمی همراه با خلاقیت و آفرینش های نوین همواره محل تلاقی متحجران و تحول خواهان بوده که تاریخ تحولات اجتماعی را‌رقم زده است. و تاریخ همواره به نفع تحول و تکامل رای داده و واپسگرایان و متحجرین را در پس تمایلات و تمنیات پست و دنی شان زمینگیر ساخته است. و اکنون نیز واپسگرایان و پنداربافان با تکیه بر ابزار و امکان تلاش بی سرانجامی را در برابر خواست و نیاز جامعه و انسان آغاز کرده اند که در مغاک تیره و ظلمانی ایده و عمل خویش، نظاره گر سقوط حتمی‌خویش خواهند بود. البته تمامی روندهای تحولات تاریخی با مبارزات و از خودگذشتگی انسان های آگاه و بیدار محقق شده است و اکنون نیز بیرون از دایره مبارزات اصولی و پیگیر قابل حصول نخواهند بود.
در ارتباطات تنگاتنگ اجتماعی دنیای حقیقی نمود دارد که بیواسطه دستاوردهای تکنیکی هویت یافته و مناسبات اجتماعی را در چارچوب عرف و عادت شکل داده است.فضایی که حقیقت انسانی در باورهای کذب و معیوب امکان فروکاستن هنجارهای اجتماعی را دارا می باشد. با رشد و توسعه دامنه دانش و فن، مناسبات اجتماعی اشکال نوینی یافته وملزمات حیات عمومی نیز دگرگونی پذیرفته است. این تغییر و تحول، ارتباطات درون اجتماعی و پیوندهای انسانی را اشکال نوینی بخشید که ضمن تسهیل مراودات و مکالمات، مقیاس و معیارهای نوینی برقرار ساخت که امر حقیقی را در واقعگرایی ذاتگرایانه اجتماعی تحلیل برد. بویژه زمانی که ابزارهای ارتباطی و رسانه ای فضای تبادل و تبدیلات درون اجتماعی را به اشغال خود در آورد. چرا که انسان حقیقی، فضای مجازی را در برابر خود گشود و با آن عرصه نمود های عینی و ذهنی را در نوردید.
فضای مجازی، فضای سیالی است که تراکم اطلاعات و پردازش داده ها در آن می توانند روندی کاذب یا حقیقی داشته باشند. براین اساس ابزار کارآمدی برای افزایش آگاهی عمومی و وسیله فرافکنی برای صاحبان قدرت و مکنت بمنظور تخریب و تحدید فضای مستعد تحول و دگرگونی می باشد.در واقع دنیای مجازی، هویت حقیقی و کاذب بازسازی شده نمودهای محیطی است که بر وارونگی دریافت ها و یا فزونی آگاهی های واقعی اتکا دارند. پس دنیای مجازی عرصه مانور حقیقت و واقعیت است که ضمن شفاف سازی بسیاری از رویکردهای غیر شفاف اجتماعی، می تواند تحت سیطره سلطه و توتالیتاریسم اقتصادی اجتماعی به عنصر بازدارنده رشد و بالندگی جامعه و انسان عمل کند. بنابراین در دنیای مجازی، حقایق و واقعیت های حیات اجتماعی، می توانند در پس تمنیات و رذایل انسانی هویت مخربی پیدا کنند.
دنیای مجازی بازتاب رویکردهای واقعی محیطی است که در پس وقوع واقعه می تواند بصورت کاذب و یا حقیقی نمود یابد. بنابراین عرصۀ غلو گویی، دروغگویی های بی بدیل، مجیز گویی ها، بزرگ کردن ها و کوچک شمردن های غیرواقع و همچنین حادثه سازی ها و حادثه پردازی هایی است که تصنع و تمتع در فضای عمومی را با تظلم و تلاطم در می آمیزد. براین اساس اگرچه به ابزاری برای فشار و تعدی قدرت و مکنت مبدل شده است ولی در پس رذالت ها و رقابت های کور و مشمئزکنندۀ نظام سلطه سرمایه، به شفاف سازی و آگاهی بخشی جامعه در راستای عملکرد تخریبی و ناانسانی سلطه سرمایه نیز مبادرت می کند. واین همان روند بارز تاریخی است که نظام سلطه سرمایه مرگ تدریجی خویش را همراه با تکامل فن و تکنیک تدارک می بیند. مرحله ای که ره آوردهای دانش بنیان همچون هوش مصنوعی، انواع ربات ها برای اتوماتیزه کردن خطوط تولید و یا کارهای خدماتی، و همچنین تسهیل تداخل و تفاهم فرهنگی و آموزشی و تربیتی، همگی نوع جدیدی از روابط و مناسبات اجتماعی را شکل داده و می دهند که سازه های حاکم، قدرت همگرایی و همسویی با آن ها را دارا نمی باشند. بنابراین دنیای مجازی با بازسازی واقعیات موجود برای دگرگون سازی زندگی حقیقی انسان ها مفهوم می یابد.
در دنیای مجازی، تفکر ملغمه ای از حقیقت و واقعیتی است که در نوسانات نبض زندگی، ازقدرت قضاوت و داوری لازم پیرامون رویکردهای محیطی برخوردار نیست. بنابراین با سلطه فضای مجازی بر زندگی اجتماعی، تشتّت و تکرار برای پرکردن خلاءواقع اندیشی و حقیقت پرهیزی تمامی فضای اجتماعی را فرا می گیرد.براین اساس مرزها مخدوش و انسان حقیقی درجستجوی معنای واقعی حیات خویش، بدنبال مفهوم سازی های بی بدیل، عرصه تبهکارانه زیست جمعی را در تقاضا و تمنای بی ریشه و بی پایه فرو می بلعد. زیرا دنیای مجازی دنیای جدیدی است که از قاعده و قانون جدید و مورد لزوم تبعیت نمی کند و برای پیوند با زندگی حقیقی انسانی از مبادی و مجاری بی هویت و کاذبی بهره می گیرد که بتواند کمبودها و نارسایی های گذر زندگی را در خود تحلیل برد.
در هم تنیدگی دنیای مجازی با زندگی حقیقی بارزه های هویتی انسانی را درجستجوی مفاهیم و مضامین با معانی نوین حیات به تکاپو وا داشته است.هویتی که یک خط فاصل بارز و شفاف با ارزش ها و اصالت های گذشته داشته و در تضاد و تقابل با رکود و سکوتی است که پایایی و پویایی و شدن و گشتن جامعه و انسان را به مخاطره انداخته است. دنیای مجازی در برابر حقیقت وجودی انسان قدرت اعمال و اجبار را فاقد می باشد؛ چرا که نیروی خلاقه آدمی قادر است؛هرگونه سرکشی و عصیان دنیای مجازی را کنترل و در راستای مصالح و منافع انسانی هدایت نماید. بسیاری بدون توجه به حقیقت وجودی انسان و توانمندی های ذاتی اش، می پندارند که مصنوعات دنیای مجازی میتوانند به تخریب و تهدید حیات انسانی مبدل شوند. آنچه که می تواند حیات انسانی را مورد تخریب و تهدید قرار دهد؛ همانا قدرتمداری و سیادت طلبی آدمی است که با سوءاستفاده از دستاوردهای انسانی، حیات اجتماعی انسانی را در مخاطرات مداوم خود دارد. بنابراین در یک دنیای سالم و بدور از سیادت و سیاست، دستاوردهای دنیای مجازی به ابزاری برای زیستی مطلوب و محبوب انسانی مبدل می شود. پس بجای نگرانی برای دستاوردهای نوین دنیای مجازی بایستی با عوامل و عناصر خطر ساز و خطرآفرین به مقابله بنیادین پرداخت.
دنیای مجازی عرصه تقابل و تنازل اندیشه و عمل انسانی است که تنوع و گوناگونی نگاه و نظردر آن انتخاب و اجتناب را در نمودهای سهل انگارانه و مغفولانه بسوی نوعی بالبشویی و هرج و مرج گونگی تعامل و تامل سوق داده است. کثرت و تنوع ارتباطات و اطلاعات و سهولت دسترسی بدان ها، به تن آسایی و کم اندیشی اندیشه میدان عمل داده و روند تبیین و تحلیل رویکردهای محیطی را در لفاظی ها  و یا کم فهمی ها و بدفهمی ها، از درک واقع روند های محیطی دور ساخته است. براین اساس عدم انسجام فکری، بلاهت گویی ها و اتکا به دیگران برای بیان و نظرات پیرامون رویدادهای محیطی به امری عمومی مبدل شده است. روندی که حقیقت وجودی انسانی را ملعبه برخی دریافت های خفیف و سخیف نموده و گذار به نمودهای الزام و نیاز را در بوته اجمال قرار داده است. چرا که دنیای مجازی ملغمه ای از تراوشات و تاملات فکری گذشته و حال است که بدلیل وسعت و گستردگی دامنۀ اشتغالات ذهنی و فکری، الزام و نیاز آینده در خصایل و رذایل محصول تیرگی افق آدمی در ابهام و ایهام های گذر کنونی حیات، از نظر دور مانده و یا در توهمات کلامی و سیاسی جای خوش کرده است.
دنیای مجازی مبدع و موجد نوعی کنش های خودجوش اجتماعی می باشد که عموما بدلیل پراکندگی آرا و نظرات و نبود یک تاکتیک و استراتژی مشترک مبارزاتی،نتیجه ای ملموس و مورد انتظار ازآن حاصل نمی شود.این جوشش و خیزش که نمود پایایی و پویایی ذاتی حقیقت انسانی می باشد؛ برخلاف نظر برخی ها که با عنوان نظریه«ضد سیستمی»1 به بحث و فحص پیرامون آن نشسته اند؛ محصول بی اعتمادی توده ها از نخبگان و رهبران احزاب و سازمان های«چپ و راست» می باشد که در طول حیات مبارزاتی، جامعه های انسانی را در بن بست ها و نابسامانی های اقتصادی اجتماعی رها ساخته اند. دنیای مجازی ابزار پیام و پیوند انسان های حقیقی برای همبستگی و پیوستگی پیرامون هنجارها و ناهنجاری های محیطی محسوب می شود. ضمن اینکه ابزار سلطه گران و مستبدین برای تحریف، تحمیق و تخریب نمودهای واقع و غیرواقع حیات اجتماعی انسانی نیز می باشد. اگر چه قدرتمداران و چالش گران با آزمون و خطای مداوم خویش، بدلیل ناتوانی ذاتی عرصه را به نفع جامعه و انسان وامی نهند؛ ولی با ایجاد وقفه های تاریخی روند تحولات و دگرگونی های اجتماعی را کند می سازند.
نتیجه اینکه:آفرینش های آدمی برای ساختن و شدن، روند تحولی و بهینه سازی روابط و مناسبات اجتماعی را تسهیل می کند. خلق تکنیک های نوین بهره گیری از منابع و مواهب طبیعی اجتماعی، از ویژگی های بارز انسانی است که امکان تعامل بهتر و بیشتر و همچنین خلق نیازهای نوین را فراهم می سازد. براین اساس تکنیک ها در یک فراگرد درونزای خویش،روند پیوند و ارتباطات انسانی را توسعه بخشیده اند.یکی از بارزه های نوین تحول تکنیکی، دنیای مجازی است که عرصه نمودهای حقیقی و کاذبی است که در تبادل افکار برای آگاهی بخشی و یا در فرافکنی برای توجیه و تاویل رذایل و خصایل پست و دنی انسانی نقش برجسته ای دارد. دنیای مجازی محصول تکاپو و تعالی انسان حقیقی است و حقیقت انسانی در مبارزه با کج سازه های دنیای مجازی از قدرت ذاتی و درونی برخوردار است که در غیاب رذایل و خصایل زشت و قبیح کنونی انسانی، قادر است دستاوردهای دنیای مجازی را در راستای اهداف و آرمان های متعالی انسانی هدایت کند. اکنون صاحبان قدرت و مکنت، دنیای مجازی را بصورت ابزاری برای تاخت و تاز به منافع و مصالح عمومی برای تحمیل وتکمیل اهداف و پروژه های ناانسانی خویش بکار می گیرند.ابزاری که در جهت دهی آرا و نظرات و تحمیق و تحقیر توده ها نقش برجسته ای بعهده دارد. حتی روشنفکران و نخبگان را نیز در گذرگاه ها و پیچش های چالشی گذر اجتماعی تاریخی، با خود همراه ساخته و از اهداف و آرمان های متعالی و انسانی دور می سازند. پس بایستی بده و بستان های مرگ و زندگی بین توتالیتر های اقتصادی و سیاسی را که اکنون عرصه تاخت و تاز گسترده ای را برای اغفال و اشغال  مردم و اذهان آغاز کرده اند؛با تدبیر و درایت خاص، بسوی مبارزات واقعی و اصولی هدایت کرد.

          اسماعیل   رضایی
           06/01/2020
               پاریس


1آقای شیدان وثیق اخیرا در یک بحث نسبتا طولانی شبه آکادمیک تلاش کرده اند مثل همیشه با استعانت از نظرات دیگران حرکت های خودجوش توده ها در سطح جهانی را با نظریه«حرکت ضد سیستمی» تبیین و تحلیل نمایند. نظریه ای که صرفا یک توهم سیاسی و یا یک بیان صرف روشنفکرانه است که در بن بست ها و ناکامی های مداوم مبارزاتی، ره به روشنایی می جوید. درحالی که این ویژگی بیانگر یک بی اعتمادی عمیق و عظیم است که مدعیان آزادی و رهایی با عملکرد و رویکردهای غلط و بی تناسب خود در طی زمان بدان دامن زده اند. این حرکت های خودجوش اصولا خواهان یک تعادلی هستند که نظام سلطه سرمایه در مرحله کنونی از گذر تاریخی خویش که با شاخصه نئولیبرالیسم قابل بررسی می باشد؛ یک فاصله عمیق و روزافزون طبقاتی را موجد شده و با تعمیق دم افزون فقر و فاقه یک عدم تعادل شکننده و انهدامی را بوجود آورده است.عدم درک و شناخت مراحل گذر تاریخی نظام سلطه سرمایه،گام های سکتاریستی را عمومیت بخشیده که نتیجه آن بی اعتمادی و یاس توده ها در تکیه به نخبگان و رهبران احزاب و سازمان ها می باشد.این ناهنجاری تنها با اعتماد سازی مجدد از طریق درک و شناخت الزام و نیاز کنونی جامعه های انسانی بسوی هنجارها و بهینه سازی ارتباطات بین انسان ها امکان پذیر است. این امر خود نیازمند شناخت و فهم مرحله کنونی گذر تاریخی نظام سلطه سرمایه برای یک مبارزه حقیقی و موثر می باشد.در مورد سوسیال دموکراسی، دموکراسی و مردم نیز بحث ها از درک واقع مفاهیم و مضامین کنونی جامعه های انسانی دور بوده و از درک و فهم محتوایی و مضمونی مفاهیم الزام و نیاز کنونی جامعه و انسان تبعیت نمی کنند.