۱۴۰۲ بهمن ۴, چهارشنبه

 

 توالی و تلاقی


توالی زیستی با تسلسل و تکمیل و کمال مناسبات اجتماعی، بسوی تکثر و تنوع داشت ها و برداشت ها از نتیجه تلاش و تکاپوی جمع و جامعه انسانی، مراحل مختلف تحول و تکامل را پی ریخت. در تلاقی انسان با روند تکامل تاریخی، جهش و روش های متفاوتی طی شد که توالی روند حیات رو به کمال را ممکن ساخت. توالی تاریخی نیز در فرایند تحول و تکامل جامعه و انسان، در تلاقی با بسیاری از رویدادها و حوادث تلخ و شیرین تداوم یافت؛ و عرصه های متنوع زیست انسانی را در قوام و دوام مناسبات اقتصادی و اجتماعی تداوم بخشید. در هم آمیختگی توالی انسانی در تلاقی با روند تکامل تاریخی بسیاری از بغرنجی های حیات اجتماعی را در خود تحلیل برد. براین اساس توالی زمانی در پیوند با تلاقی مکانی، مسیرهای متفاوتی را در فرایند تکامل تاریخی در خود جای داده است. سامانه های فکری و اندیشه ورزی پیرامون رویکردهای محیطی در توالی زمانی از بار تبیینی متفاوتی برخوردار گردید که با خود تراضی منفعتی و ذات باورانه انسانی را در خود جای داده است.

توالی، تسلسل و تداوم یک پیوستار اجتماعی تاریخی است که با بار زمانی خویش، به علقه های تلاقی مکانی هویت می بخشند. این پیوستار با فرگشت اقتصادی و اجتماعی معنی می یابد و در وقفه گاه های مکانی از توش و توان خویش تهی می گردد. بنابراین جدایی توالی از روندهای تکاملی جامعه و انسان قابل تصور نیست. کسی که تصویر و تصور جامعه فاقد فرگشت را در مخیله خود می پروراند؛ با اندیشه تبیینی خویش، بر مدار ایستایی و انجماد و رکود پای می فشارد. نظام مندی های اجتماعی و ساختار های سیاسی نیز در سنجه های توالی و تلاقی فرگشت اجتماعی و انسانی جای می گیرند. بنابراین ساختار های فرتوت و فرسوده قدرت بازیابی و بازسازی مفاهیم دگرگونه و الزامی توالی تکامل تاریخی نبوده؛ و در تلاقی با ارتجاع و واپسگرایی ایده ای، جامعه و انسان را در بلبشویی و بی هویتی وا می نهند. در فرگشت کنونی جامعه های انسانی بار زمانی با ابعاد مکانی دچار یک چالش پذیری جدی می باشد. چالشی که جامعه های انسانی را در بلبشویی،هرج و مرج، جنگ و جنایت و دیگر معضلات اقتصادی و اجتماعی وانهاده است. این چالش با اصلاح و بهبود معضلات ابعاد مکانی قابل حل و رفع نیست؛ بلکه نیازمند درک و شناخت نیازمندی های بعد زمانی و همراه شدن با توالی تاریخی آن برای ایجاد ساخت و بافت نوین می باشد.

اگر در تبیین رویکردهای محیطی از روند تکاملی غفلت شود؛ درک معلولی عمومیت یافته و روند استحاله اندیشه و عمل بسوی عناصر و عوامل ارتجاعی و واپسگرا هدایت می شوند. اندیشه و اندیشیدن متوقف شده؛ و راهبرد کنش و جنبش، مدار بسته و خسته ای می گردند که بسوی منفعت و مصلحت گرایش پیدا می کنند. چرا که در فارغ بودن تئوری و پراتیک از فرایندهای تکاملی جامعه و انسان، نگرش انقلابی به حاشیه رانده شده و روح محافظه کاری و بهانه تراشی های خرد گریز و بی مسئولیتی در قبال جامعه و انسان عمومیت می یابند. چرا که درک بهینه و مطلوب توالی تاریخ تکامل اجتماعی در تلاقی با رویکردهای محیطی، نگاه روشن و صریحی را در برابر انسان قرار می دهند که جهت گیری های کنشی را صراحت می بخشند. رشد و تقویت گرایشات ارتجاعی و دینی محصول نابسامانی ها و ناامنی های رو به تزاید اقتصادی و اجتماعی است که ساختار های معیوب و فرتوت فکری و مادی بدان دامن زده اند. چرا که در ناامنی های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی عموما دامنه ترس و توهم گسترش یافته و مفروضات ذهنی ایده آلیستی و دینی ابعاد نوینی پیدا می کنند. گرایش ویا تقویت هر یک از این بنیان های نهادین تبهکارانه با توجیه و تاویل های مبهم و مغشوش اندیشه و عمل، روند دگرگونی های تکامل تاریخی را با وقفه های موقت یا طولانی همراه می سازد.

مرز تردید و تشکیک، در برون شدن از گویایی توالی تکامل تاریخی شکل گرفته؛ و بسوی فروپاشی اعتماد و اطمینان از حصول نتیجه بهینه و مطلوب هدایت می شوند. واقع گریزی و حقیقت پرهیزی از گرایشات رنج آور انسان های کنونی است که شائقه های شدن را در شائبه های بودن ذلت بار و مرگ آور تحلیل برده اند. انسان ها به دلیل عدم درک روندهای دگرگونه تکامل تاریخی کنونی، مرز بین دوست و دشمن را گم کرده و با سائقه های گذشته تاریخ تکامل اجتماعی، به موضع گیری های سیاسی روی آورده اند. با درآمیختن خرافه و بدعت، حقیقت را فدای منفعت و مصلحت نموده و از درک واقع گذر حیات جمعی دور شده اند. درک و فهمی که مفاهیم اقتصادی،اجتماعی و سیاسی را با زوایای مفهومی گذشته بکار گرفته و از نیازها و الزامات کنونی دور مانده است. این ویژگی بسیاری از سازوکارهای ساختی غالب کنونی را با معیار و مقیاس های معینه از پیش تعیین شده؛ ارزیابی کرده و سنجیده؛ و به نتایج عموما فاقد بنیان های فکری و مادی لازم دست می یابند.

در توالی تاریخی و تلاقی اندیشه و نظر در روند تحول و تکامل جامعه وانسان، دگرگونی های رقابتی به عنوان عنصر معیینه هویت انسانی در روابط و مناسبات اجتماعی مفهوم نوینی یافته است. رقابتی که نشان داد همانند بسیاری از مفاهیم اعتباری و اجتماعی از بار زمانی و مکانی خاصی برخوردار است که نیازمند همراه شدن با روندهای تکاملی و تحولی جامعه و انسان می باشند. در یک رقابت سالم انسان ها می توانند برای یک زیست سالم و مفید اجتماعی گام بردارند. در حال که در ساختار متعدی سرمایه که سودبری محض و برتری طبقاتی شاخصه های اصلی تداوم مناسبات اجتماعی و انسانی محسوب می شوند؛ رقابت مفهوم بی واسطه حضور و هجوم به حریم عمومی و اجتماعی محسوب می شود. با وجود این، رقابت در ساختار طبقاتی تحت تاثیر روند دگرگونه تکاملی، بارزه های نوینی یافته است. در مناسبات کلاسیک ساختار سرمایه، رقابت امری سرزمینی بوده و در پویش و روایی مناسبات سرمایه نقش موثری داشت. در حالی که اکنون به روندی چالشی و تقابلی در روابط و مناسبات بین المللی مبدل شده است. در گذشته بین رقابت و انتظار یک صراحت و روشنی خاصی برقرار بود که اکنون نه تنها از دست رفته؛ بلکه مرز بین رقابت و جنایت مخدوش شده و روند دهشت باری را در مناسبات قدرتی جهانی ایجاد کرده است. رقابتی که می آشوبد و می خروشد تا با ایجاد فضاهای ناامن زیستی، زمان را در توقفگاهای ناامن زیستی خویش به بند کشیده و از پویایی و روایی آن در پیشبرد اهداف متعالی انسانی ممانعت کند.

در توالی تاریخی و تکامل اجتماعی، نمودهای نوینی در روابط و مناسبات اجتماعی و انسانی بر آمدند که در دگرگون سازی بسیاری از بارزه های کهن و نامطلوب نقش مهم و اساسی را بازی کرده اند. جهانی شدن به عنوان نمودی از روند تکاملی جامعه و انسان که بسیاری آن را محکوم و شکست خورده می پندارند؛ روند بسیاری از مناسبات اقتصادی و اجتماعی و انسانی را در سطح جهانی تسهیل کرده است. فرایندی که ضمن فراهم نمودن یک رشد متوازن جهانی با سیالیت سرمایه و اشکال نوین انباشت سرمایه، چالشی را برای ساختار فرتوت و متعدی غالب طبقاتی ایجاد کرده است. جهانی شدن بسیاری از مناسبات، مراودات و دیپلماسی جهانی را دگرگون کرده و بسترهای نمودهای نوین تحولی و تکاملی توالی تاریخی را فراهم نموده است. عدم درک این پدیده و رخداد مهم تکامل تاریخی، تبیین و تحلیل را در بارزه های مفهومی و معنایی گذشته از رسایی و مطلوبیت لازم الزامات کنونی تکامل تاریخی باز داشته است. در وقفه گاه های توالی و تلاقی تاریخی، بسیاری با مفاهیم و مضامین اندیشه و عمل گذشته تاریخی برای در هم شکستن مرزهای انسداد و انقباض روابط و مناسبات اجتماعی بهره می گیرند.چرا که در نایابی و ناتوانی درک و فهم چرایی علت های نامتعارف و مخوف کنونی، توالی تکامل تاریخی را در تلاقی با نمودهای همسان و همگونی می یابند که مسبوق به سابقه بوده و مستند به بسیاری از رویکردهای مشابه گذشته می باشند. در حالی که توالی تاریخی در روند تکاملی خویش به تلاقی با بسیاری از نمودهای نوینی روی آورده که بسیاری از اشکال کنش و تنش گذشته را بر نتافته و شیوه های نوینی را مطالبه می کنند.

اینکه تلاش و کوشش فکری و عملی ره به روشنی نمی گشایند؛خود بیانگر معضل و چالشی است که نیازمند بهیابی و به اندیشی راه های نوین درگیر شدن با روندهای نامتعارف کنونی می باشند. در نیافتن راه های نوین برای عبور و خروج از بن بست های کنونی است که مفاهیم سازی های نامفهوم و گزاره ای با تکیه بر آثار و اقوال گذشته، فضای بحث و تبادل نظر را پر می کنند؛ و به انحراف اذهان و اعمال دامن می زنند. وقتی که انسانها از مالکیت زمان خود می رهند و قادر به بهره گیری مناسب و به موقع از فرصت ها و توانمندی های خود برای زیستی بهتر و مفیدتر نیستند؛ سلب مالکیت در چنین ساختاری امری بنیادین و اصلی محسوب شده و انباشت نامتعارف متجاوزین به حریم عمومی را امری عادی و معمول جلوه گر می سازد. بنابراین بیان و تبیین مفهوم انباشت از طریق سلب مالکیت توسط ساختار معیوب سرمایه جز پر کردن خلاء فکری روشنفکرانه و تکاپو در میان اوراق و آثار گذشته برای راهیابی به فضایی مغشوش برای حل معضلات روزافزون کنونی، مفهوم دیگری در خود ندارد. ساختار متعدی سرمایه با تهاجم فیزیکی و روحی و روانی هماره تاریخ تحولی خود به سلب مالکیت به اشکال مختلف برای انباشت انگلی خود روی آورده است.مگر ارزش اضافی به عنوان پایه و ستون ساختار متعدی سرمایه از سلب مالکیت ناشی نمی شود؟ بنابراین سلب مالکیت برای انباشت در نظام سلطه سرمایه ذات گرایانه عمل کرده و مفهومی بدیع و یا ابداعی نوین برای کشف و یا ماهیت متجاوزانه ساختار غالب سرمایه را در خود ندارد. همین حرکت های جنون آمیز کنونی صاحبان ثروت و قدرت در سطح جهانی که در آن بی گناهان می میرند تا گناهکاران به نون و نوایی برسند؛ مصداق بارز سلب مالکیت از زیستن متعارف انسان ها برای گشایش راه های نوین انباشت بی رویه و لجام گسیخته محسوب می شوند.

در گسست های تاریخی ناشی از تحول و تکامل جامعه و انسان که هنوز فضای نوین زیست اجتماعی در پستوی ذهنیت گنگ و مبهم دریافت های محیطی در پرده ای از ابهام قرار دارند؛ ضمن آشفتگی و پریشانی اندیشه و عمل، انتزاع و تجرید پدیده ها و رویکردهای محیطی امری معمول و تعمیم یافته می باشند. فرایندی که دیالکتیک اندیشه را در انقباض و انسداد فکری و عملی وانهاده است. جامعه فردا را با زاویه و نگاه ساختمندی های گذشته و کنونی فضا و مکان تبیین کردن؛ دامنه روند ذهنی گرایی و متافیزیستی را در بین اندیشمندان و روشنفکران قوت بخشیده است. براین سیاق و روال است که در روند تحول و تکامل، نقش کنش های انسانی در مبارزه برای ساختن دنیای فردا را نادیده انگاشته؛ و از نقش آنها در ساختمندی های آینده توجه لازم صورت نمی گیرد. عموما تمامی اندیشه ورزان، دنیای فردا را در خلا وجودی انسان ها آگاه و کمال یافته نسبت به بارزه های منحط کنونی مورد تبیین و تحلیل خود قرار می دهند.این نگاه تعمیم یافته سکتاریستی که بر بستر روند های انتزاعی گسست تکامل تاریخی شکل گرفته؛ روند انطباق و اتصال به ضرورت های اجتماعی و تاریخی را با موانع جدی روبرو ساخته؛ و با تمهید و تحکیم بنیان های بودن های مجرد و منفرد از نیازها و الزامات فرایند توالی تکامل تاریخی، اندیشه ورزی را از بار مسئولانه و مشفقانه خود تهی نموده است.

نتیجه اینکه:توالی در تلاقی با روند تکامل تاریخی، با فضا سازی و مکان یابی های جدید، بسوی کمال و روال نوین حیات اجتماعی و انسانی گام بر می دارد. درک روند تکاملی در ساخت مندی های نوین حیات انسانی، در پیوند و پیوست جهت گیری های مبارزاتی برای گذر از پلشتی ها و نابسامانی های کنونی عناصر ارتجاعی و واپسگرای متجاوز به حریم زیست انسانی نقش اساسی و مهمی را بازی می کنند. فاصله گرفتن از توالی تاریخ تکامل اجتماعی، ضمن ایجاد فضای انسدادی و انقباضی کنش های اجتماعی، با ترکیب خرافه و بدعت بسوی احیای بسیاری از تشابهات گذشته مبارزاتی روی آورده؛ و از الزام و نیاز روندهای کنونی تکامل جامعه و انسان فاصله گرفته است. فرایندی که ضمن رد و نادیده گرفتن بسیاری از دستاوردهای تکاملی کنونی به بازگویی و بازیابی بسیاری از نمودهای ذاتی و درونی شدۀ ساختار طبقاتی به عنوان درک و درایت کنونی اندیشه و اندیشه ورزی، از شناخت و فهم نیاز های کنونی تکامل تاریخی فاصله گرفته است. همچون انباشت از سوی ساختار متعدی سرمایه که با سلب مالکیت و حذف و حد روند معمول و نرمال زیست عمومی ممکن گردیده؛ و حیات متجاوزانه سلطه سرمایه را ممکن ساخته است؛ در کنار بسیاری از نمودهای نوین و الزامی کنونی توالی تاریخی به رویکرد نوین اندیشه معرفی شده؛ از تبیین و تحلیل چرایی روندهای نامتعارف کنونی و چگونگی برون رفت از بدسگالی و روندهای ددمنشانه ساختار طبقاتی در مرحله کنونی تکامل تاریخی غفلت می شود. مرز بین دوست و دشمن مخدوش و انسان به عنوان عامل بنیادین تحولات تاریخی در بوته اجمال قرار گرفته است. این بارزه های فکری ناشی از گسست تاریخی که انتزاع و تجرید پدیده ها را با خود دارد؛ با نگاه سکتاریستی به تحول و تکامل تاریخی نقش انسان آگاه و بصیر را در بر ساختن دنیای انسانی تر آینده نادیده می انگارد.


اسماعیل رضایی

22:01:2024