۱۴۰۱ بهمن ۳۰, یکشنبه

 

                                      رهبر و راهبر                            

 

متدهای اداره امور اجتماعی تابعی از روندهای توسعه و تکامل ابعاد متنابه علمی فنی،تکنیکی و همچنین پروسه تولید و بازتولید هویت های نوینی که بر بستر این تحول و تکامل اقتصادی و اجتماعی خود را نشان می دهند؛ می باشند. هدایت و ساماندهی بنیان های مادی و سامانه های روبنایی جامعه های انسانی اصولا توسط نهادهای قدرت با بارزه های اکتساب و امتیازات محیطی مشخص شده؛ و یا با حمایت و جانبداری دارندگان ثروت و مکنت سکاندار اداره امور اجتماعی می گردند. رهبر یا رهبرانی که از بطن ساختار طبقاتی برآمده و راهبر اهداف و امیال صاحبان ثروت و مکنت در جامعه می باشند. بنابراین رهبران از برآمدهای عینی و ساختی تحول و تکامل جامعه و انسان بر می کشند؛ و حاوی و حامل منافع خاص طبقاتی بوده که راهبر اهداف و تمنیات درونی و نهادین حامیان و تامین و تضمین کنندگان تداوم حیات رهبر در حیات اجتماعی می باشند. براین اساس دولت برآمد ساخت طبقاتی است که رهبر و مجموعه عناصر تشکیل دهنده آن در راستای دوام و قوام منافع و مصالح فرادستان عمل می کنند.

 اکنون سازوکارهای تعیین و گزینش رهبری از بطن تنوع و تکثر آرا و عقاید اجتماعی، به نوعی از تعاملات القایی وابسته است که پندار و اندیشه را در راستای خواست و تمنای قدرت فائقه مذمومی کاذب و تحمیلی هدایت می کند. براین اساس رهبر عنصر معینه جمعی نامتجانس است که راهبر تجانس منفعتی و مصلحتی سلطه و استبداد می باشد. چرا که در ساختار طبقاتی  انتخاب رهبر حاصل تطابق با نیاز و الزام تحول و تکامل نیست ؛بلکه نتیجه توافق فرادستان برای غارت و چپاول دسترنج تهیدستان می باشد. این توافق القایی طبقاتی فراگیر امروز یکی از موانع جدی و شاخص رسیدن انسان ها به یک زیست جمعی متعادل و مطابق با موازین حقوق بشری می باشد. این یک ناهنجاری تحمیلی و نهادین از سوی سلطه طلبان است که هنجار های اجتماعی را ملعبه افزونخواهی ها و سیادت طلبی های خود ساخته اند. در این میان روشنفکر مآبانی با داعیه مبارزه بر علیه ستم و استبداد، با گرفتار آمدن در یک تناقض نابهنجار و با الگوپذیری از بنیان های ستم و استبداد تحت تاثیر القائات و شائبه های  القایی ساختار طبقاتی، با وجود شواهد و مدارک و مشاهدات عینی جنایات و رویکردهای فاجعه آمیز این ساختار معیوب و مخروب، و با درکی مسموم و مذموم، الگوهای تبیینی و زیستی خود را بر اساس این ساختار نامطلوب اجتماعی تعیین کرده و برای الگوهای زیستی بهتر و انسانی تر هیچ تلاشی از خود بروز نمی دهند. کسانی که در جستجوی رهبران کاریزمایی برای تحقق اهداف سخیف و رذیل خود بوده و راهبر امیال و افساد ساختار مسدود و معیوب طبقاتی مسلط کنونی هستند. بدون توجه به اینکه، امروز نه تنها اصلاح طلبی در  نظام استبدادی دینی در ایران به بن بست رسیده؛ بلکه ساختار فرتوت نظام سلطه سرمایه نیز مهیب تر و عمیق تر، از یک روند اصلاحی فاصله گرفته و انسان ها و حقوق انسانی را برای ترمیم و تخفیف آسیب های خردکنندۀ خود، به جهنم ابداعی خود فرا می خواند. در این بن بست های روشنفکرانه است که عیب های داشته و یا نداشته دیگران برجسته می شود؛ و ضعف و زبونی خود را در پس هرزه درایی ها و یاوه گویی ها به دیگر جریان های فعال اجتماعی، پوشش می دهند. فرایندی که همواره محتوا و مضمون را فدای فرم و شکل و نام مفاهیم و مضامین کرده و از آفرینش طرح های نوینی که بر فضای تب آلود و رنج آور کنونی خط بطلان بکشد؛ می گریزد. القائات ساختار مسلط طبقاتی چنان در جان و روان انسان ها لانه کرده که سعادت و خوشبختی خود را در ارتباطی تنگاتنگ با این هیولای آدم خوار جستجو می کنند.

رهبر یا رهبران اجتماعی و سیاسی از بطن تحول و تکامل جامعه و انسان بر می خیزند. ضرورت تاریخی و صیرورت جامعه در فرایند ابتلا و اعتلای جامعه به پروسه دگرگونی های بنیادین و برای تامین و تضمین اهداف آرمانی از بین بسیاری از خلل و فرج های محیطی و پیرامونی و  با تصفیه و تسویه با عوامل و عناصر مغرض و مانع رشد اقدام و عمل انقلابی، رهبر یا رهبران واقعی خود را برمی گزیند. طولانی بودن صیرورت جامعه به دلیل  پایداری و مقاومت و مداومت بنیان های مادی و فرهنگی واپسگرا و سنت های دیرین و کهن که با خود عادات نهادین زیست اجتماعی گذشته و یا جاهلیت را یدک می کشند؛ پروسه تامین و تعیین رهبر مورد لزوم هویت سازی های نوین انقلابی را طولانی می سازند.بنابراین هر چه قدر جامعه ای عمیق تر و غنی تر با بنیان های عادات و سنن در آمیخته باشد؛ روند درهم شکستن تابو ها و بدعت های بازدارنده رشد انقلابی جامعه طولانی تر بوده و برآمدهای انتخابی و گزینش های الگوهای نوین برای پیشبرد اهداف انقلابی با موانع بیشتری روبرو می باشند. این روند طولانی و فشارهای صعب و سخت محیطی قطعا بسیاری را که از ظرفیت های بینشی و نگرشی نازلی نسبت به روند های تحولی و تکاملی برخوردارند؛ خسته و مایوس کرده و آن ها را به دامان ارتجاع و ساختار غالب واپسگرا هدایت می کند.در این مقطع بسیاری داعیه رهبری داشته و با ضعف و ناتوانی های ساختی و بافتی فکری و عملی خویش، اصولا جنبش را به بیراهه برده و یا با ایجاد تفرقه و جدایی در صفوف رزمندگان انقلابی، پروسه دستیابی به آرمان های انقلابی را طولانی و یا دچار وقفه می سازند.بر این اساس، پروسه تعیین رهبر در جنبش های انقلابی راهبر حمایت و حضانت رشد و توسعه پتانسیل عمومی برای دفع و رفع موانع و بازدارنده های روندهای مورد لزوم اعتلای ارزش های انقلابی می باشد. هرگونه تعجیل و شتاب برای خلق و یا تحمیل رهبری و یا رهبران خودخوانده، به زایش  ناقص الخلقه جنبش انقلابی منجر خواهد شد.

انقلاب از یک پروسۀ درونزای مداومی برخوردار است که با تداوم و تعمیق خود به پاکسازی و دفع ناخالصی های طبقاتی پرداخته و بسوی وحدت و یکپارچگی نیروهای به واقع انقلابی روی می آورد. اصولا رهبر یا رهبران انقلاب از بطن این درونزایی انقلابی و در مقطع خاصی از رشد و بالندگی جنبش انقلابی سر برآورده و جامعه را بسوی دگرگونی های بنیادی هدایت می کنند. اوج و حضیض جنبش های مردمی برخلاف نظرات بسیاری از اندیشه ورزان و روشنفکران، صرفا محصول نبود رهبری نیست که تکاپوی آن ها را برای تعیین و تحمیل یک رهبری تقلبی و فاقد صلاحیت لازم سیاسی و اجتماعی برمی انگیزد؛ بلکه ناشی از نبود کمیت مطلوبی از آگاهی ها و عدم درک مطلوب روندهای انقلابی درون اجتماعی است که پیوند و یکپارچگی مردمی را دچار خلل و چالش می سازد. این ویژگی همان تداوم درونزایی انقلابی است که در روند تعالی و تعمیق خود، رهبر یا رهبران مورد لزوم خود را می یابد. البته در کنار تمامی بارزه های انقلابی درون اجتماعی، بایستی نقش زمان، مکان و تاثیرات مداوم و کارآمد عوامل پیرامونی را به دقت مورد تبیین و تحلیل قرار داد.در کنار مقاومت طبقاتی درون اجتماعی قطعا بلبشویی و التهابات سازوکارهای جهانی نقش موثری در انحراف و یا تعمیق یک جنبش انقلابی خواهند داشت. بند و بست های سیاسی و تحرکات لابی های اقتصادی و سیاسی در درون سازه های مسلط جهانی، در جهت گیری و تداوم جنبش مردمی نقش مهمی را ایفا می کنند. بنابراین تجرید و انتزاع روندهای انقلابی از افت و خیزهای جهانی و مقطع زمانی برآمدهای انقلابی، تبیین و تحلیل را به بیراهه برده و تصمیم گیری های غلط و نابهنگام را بر روندهای انقلابی تحمیل می سازند.

ضرورت های اجتماعی تابعی از برآمدهای نیاز و الزامی است که در پروسۀ تحول و تکامل جامعه و انسان خود را بروز می دهند. بدین مضمون که ضرورت و صیرورت درون اجتماعی با خواست و ابرام فردی ویا جمعی منتزع از توسعه و بالندگی جامعه و انسان وابسته نیست. بلکه با درونزایی و اتوژن یا خود مولدی نیروهای مولده ارتباطی تنگاتنگ دارند. ارتباطی که عنصر معینه تعیین و تکلیف ایجابی و الزامی دگرگونی های اجتماعی محسوب می شوند. بنابراین برآمدن رهبری از بطن جنبش مردمی، به ایجاب و نیاز مقطع خاصی از تحول انقلابی وابسته است که مرزهای معیینه لازم خود با چالش های درونی و بیرونی را دقیقا مشخص کرده باشد.بدین مضمون که به مرحله ای از پختگی دست یافته باشد که با تمامی عوامل واپسگرا و چالش برانگیز پویایی و بالندگی جنبش انقلابی مرزبندی کرده باشد. اوج و حضیض جنبش های مردمی دقیقا به ناپختگی سیاسی و تبیینی،  توهمات طبقاتی و همچنین به نداشتن یک مرزبندی دقیق و قطعی با بارزه های توهمی و پنداری عادات و سنن واپسگرا بستگی دارند. بارزه هایی که قدرت ایجابی و الزامی لازم برای برآمدهای رهبری جنبش انقلابی را منتفی می سازند.

جنبش اعتراضی و انقلابی مردم ایران در مقطع کنونی یکی از بحث برانگیزترین و تاثیرگذارترین برآمدهای مردمی در سطح جهانی را  با خود داشته است. چرا که در مقطعی از تحولات جهانی رخ می دهد که تاثیرات تحولی و تکاملی بنیان های علمی و مادی اجتماعی در سطح جهانی و ایجاب و الزام تغییرات بنیادی متناسب با این روند تکاملی، جهان را آبستن التهابات مداوم و زایمان یک جنبش انقلابی قرار داده است. علاوه براین جنبش مردمی ایران با یک گسست نسلی و ناهمگنی درک و دریافت های محیطی و همچنین در مرزبندی با نمودهای توهمی و پنداری دینی بین نسل ها روبرو می باشد. این ویژگی یکی از شاخص ترین پاشنه آشیل جنبش به واقع مردمی ایران می باشد. چالشی که روند تعمیم و همگانی شدن جنبش را با مشکلات عدیده ای مواجه ساخته است. از یک طرف نسل جدید وارد فاز مرزبندی با جهل و خرافه های دینی ریشه دار در جامعه شده است و از سوی دیگر مقاومت و سخت جانی عادات و سنن واپسگرا، نسل قدیمی را از مداومت و مبارزه با بنیان های کهن و فرتوت گذشته با تزلزل روبرو ساخته است. البته در این میان شایقه های طبقاتی و مشکلات معیشتی عمومی نیز در پیوند با التهاب و آشفتگی روابط و مناسبات جهانی  نقش برجسته ای را بازی می کنند.

ندامت از انقلاب که دقیقا از عوامانگی روابط و مناسبات نهادین جامعه و انسان حکایت دارد؛ راهبر ایده و عمل ارتجاعی برای متوقف کردن روند جریان انقلابی در حال تکامل و تلاشی برای بازگشت به گذشته برای بازسازی هویت زوال یافته تاریخی می باشد.عوام سیاست زده و یا سیاست عوامانه نه براساس تبیین و تحلیل رویکردهای محیطی بلکه با دروغ و شایعات و همچنین توسل به مناسبات زوال یافته رویدادهای گذشته تاریخی به توجیه و تاویل چرایی ندامت از انقلاب و احیای مجدد سازوکارهای گذشته مبادرت می کنند. تکاپو و تلاش های روزافزون و بی وقفه ارتجاع سیاسی و سیاست های ارتجاعی عمال سرمایه برای دستاوردهای انقلابی مردم ایران، با تکیه بر سیاست زدگی عوامانه نخبگان سیاسی، برای بار دوم عزم خود را جزم کرده که با به بیراهه بردن فرایند رو به تعمیق انقلاب مردم ایران، دستاوردهای آن را به تاراج برند.این راهبران تاراج و یغمای آرمان های انقلابی مردم ایران، با حمایت همه جانبه و حضور  مداوم و چشمگیر در مجامع جنایتکاران تاریخی جهانی، می خواهند به حیات جنایتکاران وطنی خود خط بطلان بکشند. قطعا اگر سرنوشت ملتی بخواهد با تسویه حساب های جنایتکاران رقم بخورد؛ سرانجام شومی خواهد داشت. براین اساس منشور و طرح و برنامه راهبردی ارائه کرده و همگان را به قبول و تجمع پیرامون آن فرامی خوانند. در حالی که منشور واقعی و حقیقی از بطن مبارزه مبارزین جان بر کف، نه عده ای مرفهین بی درد و در ناز و نعمت، و در مرحله خاصی از تحول انقلابی سر برآورده  و همراه با رهبر و یا رهبران برآمده از بطن و متن مبارزات انقلابی، راهبر سیاست های انقلابی و انسانی برای جامعه ستم کشیده ایران فردا خواهد بود. چرا که منشوری که بیرون از سازوکارهای انقلابی سر برآورد؛ حاوی تمایلات و تمنیات است  که فاقد قدرت اجرایی لازم بوده و با خود منافع و مصالح طبقاتی خاصی را دیکته می کند که با الزام و نیاز جنبش انقلابی در تضاد می باشد.

نتیجه اینکه: درون زایی تغییر و دگرگونی های اجتناب ناپذیر  روابط و مناسبات اجتماعی بر بستر خود مولدی تکنیک های فنی و علمی بهره گیری از منابع و مواهب حیات جمعی، ضرورت های ایجابی و الزامی بسیاری را موجد است که تلاش و تکاپوی انسانی برای انطباق و یا ایجاد تغییر و دگرگونی لازم را به همراه دارد. فرایندی که تضاد و تقابل و همچنین مقاومت در برابر تغییر از سوی هرم قدرت حاکمه جهانی برای تاخیر و وقفه های تاریخی تحول و تکامل جامعه و انسان را با خود داشته است. تراکم کمی نیازها بر بستر تحول کیفی نیروهای مولده و ناتوانی ساختارهای کهنه برای پاسخگویی به نیازها، همواره موجد التهابات و کنش های انسانی برای احقاق حقوق خود بوده است. نقش رهبری و یا رهبران در هدایت و پیشبرد اهداف انقلابی جامعه نقش برجسته ای داشته است. نبود رهبران انقلابی قطعا راهبران ارتجاع و واپسگرایی را برای انحراف و مصادره دستاوردهای انقلاب مردمی به تلاش و تکاپو وا می دارد. در دنیای بسته گذشته که  پیوندهای انسانی نازل بوده؛ ظهور و ثبوت رهبر یا رهبران  انقلابی و یا کاریزمایی با نمودهای انقلابی همراه بوده است. ولی اکنون با پیوندهای عمیق و گسترده انسانی در سطح جهانی و تاثیرات مثبت و منفی ابزارهای ارتباطی و رسانه ای در جهت گیری های اعتراضی و انقلابی، انتخاب و برآمد رهبری به مقطع خاصی از ضرورت های انقلابی منوط شده است که جنبش انقلابی به یک مرزبندی خاصی با عوامل و عناصر مانع و رادع گذر انقلابی جامعه دست یافته باشد. نبود رهبری، ضرورتا مانع اصلی و اساسی تداوم و تعمیق جنبش انقلابی نیست؛ ولی می تواند در غیاب رهبری و یا رهبران مترقی، حاکمیت ارتجاع و بارزه های تاریخی گذشته را بر سرنوشت مردم ممکن سازد. در این میان واپسگرایی و سیاست عوامانه متکی بر این واپسگرایی در برآمدن ارتجاع و استبداد بر سرنوشت جامعه نقش عمده و اساسی را بازی می کنند. چرا که سیاست عوامانه به تبیین و تحلیل روندهای محیطی متکی نبوده و در تدوین و تصمیم خود تابع روند های روزمره گذر حیات اجتماعی می باشد. ناتوانی سیاست های عوامانه در درک و فهم گذر واقعی حیات انسانی، به تعجیل و شتاب روی آورده و با انتخاب رهبران کاریزمایی و یا ارتجاعی، روند سقوط و یا وقفه های تاریخی جنبش انقلابی  را تسهیل می کنند. جنبش اعتراضی و انقلابی کنونی مردم ایران، اکنون با گرفتار آمدن در دام سیاست های عوامانه نخبگان سیاسی ، عرصه را برای تلاش و تکاپوی بی وقفه و روزافزون ارتجاع و استبداد با حمایت همه جانبه اقتدار و استبداد اقتصادی و سیاسی قدرت های مرتجع جهانی فراهم نموده است. مسلما در این تبلیغات مسموم و مشئوم ضد انقلاب جهانی، بارقه هایی از خطر واقعی نهفته است که با واقع بینی و هوشیاری به واقع انقلابی می توان تمامی ترفندهای ضد انقلابی سردمداران جهانی را نقش بر آب نمود. مردم ستمدیده و رنج کشیده ایران امروز به پیشروی انقلابی برای زدودن تمامی بنیان های ستم و استبداد دینی و غیر دینی نیازمند هستند؛ نه به بیانه و منشوری که خارج از دایره انقلابی جامعه و برای مصادره دستاوردهای جنبش مردمی تدوین و توزیع می شوند.


          اسماعیل  رضایی

              پاریس

       23:02:2023