افراط و تفریط
اتخاذ مواضع در برابر رویکردهای محیطی نیاز به شناخت علّی آن ها و درک مفهومی مفاهیم و گزاره هایی است که جهت گیری های فکری و همراهی و همسویی با حوادث و رویدادهای محیطی را تعیین می کنند. ناتوانی در تحلیل و تبیین دقیق و واقع رویکردهای محیطی منجر به مواضع گنگ و مبهمی می گردند که افراط و تفریط در بررسی های عمومی آن از نمودهای نامتعارف محسوب می شوند. پایایی و پویایی مداوم جامعه برای تاثیر گذاری بهینه بر زندگی عامه نیازمند اندیشه پایا و پویای به روز شده ای است که با شناخت دقیق بارزه های هویتی و ماهیتی دگرگونی های محیطی، بتواند مواضع اصولی و صحیح در راستای منافع جامعه و انسان اتخاذ نماید. در ضعف و خذلان اندیشه ورزی پیرامون رخدادهای محیطی عموما افراط و تفریط در اتخاذ مواضع مبارزاتی، از موانع جدی پیشبرد امر مبارزه محسوب می شوند.
افراط که از در ک ناقص و فهم نازل ممیزات درونی پدیده های محیطی برمی خیزد؛ فرد و جمع را در اغوا و اعلام این ممیزات، بسوی مبالغه و اغراق در ماهیت و ذات درونی آن ها به بیراهه هدایت می کند.این زیاده روی بیان واقع و واضح نشناختن ماهیت و جوهر ذاتی رویکردهای محیطی است که می تواند خسران و آسیب های جدی را به سلامت جامعه و انسان وارد سازند. در مقابل تفریط اظهار عجز و ناتوانی در برابر ناشناخته ها و پناه گرفتن در پس موهومات و پندارهای ذهنی برای مصون ماندن از آسیب های احتمالی مفهوم می یابد. این فرایند معمولا ناشی از ضعف تبیینی و نبود منابع تئوریکی به روز شده برمی خیزد که فرد و جمع را برای بیان نگاه و نظر خود پیرامون رویکردهای محیطی بسوی منابع تئوریکی و آرا و نظرات گذشتگان هدایت می کند.این شیوه استنتاج و نگاه واپسگرا نوعی انجماد و تحجر اندیشه و عمل را با خود دارد که پتانسیل فرد و جمع را با بازخوردهای مداوم حکایت و روایت اعصار کهن و باستانی از یافتن راهی به روشنایی و هدایت باز داشته است. پس در افراط و تفریط منافع و مصالح فرد و جمع با اغراق و مبالغه از توان و پتانسیل منابع موجود و همچنین ضعف و ناتوانی در شناخت فضای کنونی که به تبیین و تحلیل های به روز شده نیازمند است؛ جامعه از یافتن ره صواب و اصولی باز می ماند.
در افراط روند واقع پدیده ها و رویکردهای محیطی در پس وهم و پندار ناشی از چارچوب های فکری قالبی و به روز نشده؛ در پرده ای از ابهام و ایهام قرار گرفته و تمامی پتانسیل های مبارزاتی را با کج فهمی های ایده ای خود از حیّز انتفاع بازمی دارد. همانطوری که در تفریط، ترس از سکتاریسم و نفرت و انزجار مردمی از همگرایی و همراهی با بنیان های ستم و استبداد، گرایش به راست و همراهی با نمودهای فاقد توانمندی های لازم برای همسویی و همراهی با سازوکارهای روندهای تحولی و تکاملی کنونی به دلیل بی هویتی تاریخی و ضعف نهادین اقدام و انجام رسالت تاریخی اش، مبارزات مردمی را در هاله ای از ابهام و ایهام فرو برده؛ و به قبض و بسط دامنه انسداد سیاسی و اجتماعی روی آورده است. برخی ها با تکرار تاریخ و تکیه بر فرمول بندی های گذشته امپریالیسم که با دگرگونی بنیادین گردش سود و سرمایه، اشکال نوینی یافته که تا کنون در ید توانایی های فکری بسیاری برای تئوریزه کردن نمودهای نوین آن نبوده؛ و همچنین بدون توجه به هویت و درک و شناخت ماهیتی حاکمیت دینی، بر ضدامپریالیسم بودن نظام مستبد دینی ایران که تمامی مظاهر ساختار سرمایه از جمله نئولیبرالیسم با آن عجین شده است؛ به مضحکه ای تبدیل شده اند. نظام مستبد دینی در ایران تا آنجا ضد امپریالیسم است که می خواهد کاخ سفید را به حسینه تبدیل کند و لا غیر؟!! بنابراین اصلاح و بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی تحت حاکمیت دینی امری محال و دلبستن و باور بدان نوعی دهن کجی و توهین به جایگاه علم و دستاوردهای آن در روند تکامل تاریخی محسوب می شود.
اتحاد و هم پیمانی با گرایشات راست توسط جریان های چپ، نشان از نوعی وادادگی و وانهادگی رسالت تاریخی چپ در برابر روند تکامل تاریخی را به نمایش گذاشته است. بورژوازی ایران با گذشته وهم آلود و حالی گرفتار آمده در میان تغییرات در حال وقوع جهانی، در جدول احتمالات انتخابی آینده برای حاکمیت سیاسی در ایران خوشبینانه به نظر نمی رسد. با توجه به تضاد ها و تقابلات کنونی جهانی و تغییر قطعی موازنه قدرت در سطح جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه و ظهور قدرت های نوین و دورانساز، آیا راست و راست افراطی که عموما گرایش به حفظ و تداوم بنیان های کهن ساختار سرمایه را دارند؛ و با قرار گرفتن در حاکمیت سیاسی ایران احتمال اینکه ایران با ویژگی های خاص خود به عنوان اوکراین جدیدی در خاورمیانه ظهور کند؛ در میان این همه هیاهو و جنجال جهانی بر بستر تغییر و دگرگونی در حال شکل گیری، چقدر شانس موفقیت در ادامه حیات کنونی و یا کسب حاکمیت سیاسی در ایران را دارا می باشند؟ این ملاحظات احتیاج به مطالعه و بررسی عمیق و همه جانبه چپ برای اتخاذ مواضع اصولی و قابل قبول دارد. غفلت در مرزبندی مشخص و روشن با جریان های راست، ضمن مخدوش کردن مرزهای طبقاتی و اشاعه همه با همی آزموده شده و فاجعه آفرین، پتانسیل مبارزاتی چپ را تحلیل برده و به نفع سود و سرمایه مصادره به مطلوب خواهد کرد.
تغییرات و دگرگونی های دم افزون دامنه علم و فن قطعا با منابع تئوریکی گذشته نمی توانند بسترهای پراتیکی لازم و مفید برای دفع و رفع موانع و محدودیت های رشد و بالندگی انسان را در خود جای دهند. چرا که اندیشه و متدهای اندیشه ورزی محصول محیط و زمان است و برای بهینه اندیشی بهبود روش ها بایستی متناسب با نیاز زمان متحول شوند. بنابراین بسیاری از متدهای عاریتی گذشته اگر چه از لحاظ شکلی و فرمی ممکن است مطابقت ها و شواهد ظاهری با روندهای کنونی داشته باشند؛ ولی از لحاظ مضمونی و محتوایی نمی توانند بیان روشن و واقع نیازهای کنونی جامعه و انسان دگرگونه را بازگو کنند. اینکه پندارگرایان و متحجران برای بیان مقاصد شان به فضای محدود و بسته گذشته پناه می برند و برای مقاصد توهمی و پندارهای ذهنی خود مفری می جویند؛ ناشی از آن است که دایره تحول و تکامل را به نفع بافته های ذهنی خود وانهاده اند. این وانهادگی وقتی که با بافتار های ضمیر ناخودآگاه دینی درمی آمیزند؛ یک معجون تهوع آوری را عرضه می دارند که بوی تعفن و واماندگی آن جامعه و انسان را بسوی تباهی و دوری از الزامات و نیازهای خود سوق می دهند. شیوه رایجی که امروز بسیاری از کج اندیشان و بد فهمان روند تکامل تاریخی جامعه و انسان بدان معتاد شده و با توجیه و تاویل های بیمارگون خود، بسترهای هرگونه تغییر و دگرگونی های لازم را محصور و مسدود کرده اند.
حال و آینده تکرار گذشته نیست؛ بلکه حذف و اصلاح بسیاری از نمودهای گذشته برای بهبود و بهینه سازی روش ها متناسب با رشد و بالندگی بنیان های مادی و به تبع آن برآمدهای نوین نیاز و الزام می باشند. آنکه برای تخریب و تحریف تاریخ و انسان به نبش قبر گذشتگان روی می آورد؛ دامنه عوام گرایی و عامیانه اندیشی را توسعه بخشیده؛ و بسترهای تداوم روندهای نامتعارف کنونی را تدارک می بیند. افراط و تاکید بر جهالت ورزی و ندانم کاری های ایده ای یکی از عارضه های بد فرجام و شومی است که در نبود منابع تئوریکی غنی و قابل اعتماد و اتکا، بشریت را در سراشیبی انحطاط و انهدام قرار داده است. ارجاع و مرجع بسیاری از نیروهای مترقی و چپ اکنون منابع تئوریکی ایدئولوگ های بورژوازی است که در غیاب منابع مورد وثوق و قابل اتکای مورد لزوم تحولات کنونی برای چپ، بدان ها استناد می شوند. این روند تدریجا گرایش به راست را در صفوف جریان های چپ دامن زده و بر دامنه اغتشاش مرزهای طبقاتی افزوده است.
نتیجه اینکه: افراط و تفریط نتیجه درک ناقص و بدفهمی های رویکردهای محیطی و ضعف و ناتوانی در شناخت و ماهیت پدیده ها برای اتخاذ بهترین و مفیدترین اشکال مبارزاتی با موانع و رشد و بالندگی جامعه و انسان می باشند. افراط و تفریط ضعف و خلجان های تبیین و تحلیل های رخدادهای محیطی را برجسته کرده؛ و بیراهه های مبارزاتی را تقویت می نماید. در افراط نداشته ها و نبوده ها در پس بداندیشی و کج فکری ناشی از ضعف مبانی تئوریکی و اتکای به آموزه های گذشته، با اغراق و مبالغه در می آمیزند و به نتایج فاجعه باری منتهی می شوند. در تفریط نیز هراس از تکفیر و طرد توسط مردم گرایش به راست توجیه و تفسیر می شود. روندی که به دلیل ضعف مبانی تئوریکی قادر به اقناع توده در راستای اهداف مبارزاتی نبوده و با گرایش به راست و عموما استفاده از مبانی تئوریکی ایدئولوگ های بورژوازی خود را متفاوت از جریان های چپ حامی سیاست های نظام مستبد دینی در ایران، نشان می دهند. این دو روند فاجعه بار امروز از موانع جدی پیشبرد اهداف انقلابی مردم ایران محسوب می شوند. زیرا، اول اینکه نظام مستبد دینی در ایران نه ضد امپریالیسم بوده و نه هست؛ چرا که تمامی مظاهر ساختار سرمایه از جمله نئولیبرالیسم در آن کار کرد عینی داشته و دارد. از طرفی نه توان تبیین امپریالیسم را دارند و نه از فهم لازم روندهای کنونی تحول و تکامل جهانی برخوردارند. اینها اینقدر ضد امپریالیسم هستند که می خواهند کاخ سفید را حسینه کنند؛ یعنی یک ضدیت ایدئولوژیکی که بر پایه جهان کفرو جهان اسلام استوار می باشد. دوم اینکه، گرایش به راست با مخدوش کردن مبارزه طبقاتی، و با توجه به اینکه بورژوازی ایران از تجارب کاربردی لازم برای پیشبرد اهداف دموکراتیک و سکولاریسم در جامعه، از یک توان بالقوه و درونی شده برخوردار نبوده و قطعا در تحقق اهداف و الزامات کنونی جامعه ایران دچار چالش جدی خواهد بود؛ و همراه شدن با آن بدون مرزبندی مشخص و روشن آسیب های جبران ناپذیری را به جنبش مردمی تحمیل خواهد کرد. این افراط و تفریط در میانه این همه جنجال و تبهکاری های صاحبان ثروت و قدرت در سطح جهان برای ایجاد مانع از تغییر و دگرگونی های الزامی، به دلیل دور شدن از نیازهای روندهای تحولی کنونی، موجب انسداد سیاسی و انقباض مبارزات توده ای در سطوح مختلف شده اند.
اسماعیل رضایی
12:05:2024