۱۴۰۲ آذر ۲۰, دوشنبه

 

                 تحریک و تحرّک


انسان ها با تحریک مداوم محرک های محیطی  واکنش مناسبی برای تعادل و تطابق با محیط و جامعه از خود بروز می دهند. تحرّکی که نقش انسان را در تبادل و تبدیلات محیطی و فضا زمان مناسب برای رشد و بالندگی برجسته می سازد. محرک ها نقش راهنما و یا بیراهه های حیات انسانی را در روابط و مناسبات اجتماعی بازی می کنند. ظرفیت عملی انسان ها در برابر محرکهای محیطی متفاوت بوده و انسان در برابر تحریکات حداکثری با روند مهار روبرو می گردد که به محرک های محیطی جواب منفی می دهد. بنابراین اختلال در روند های حرکتی و عملی انسان ها در برابر محرک های محیطی تابع دو روند تحریک و مهار می باشد. تنوع محرک های محیطی و واکنش متفاوت انسان ها در برابر آنها مبین تفاوت درک و شناخت آنها از محیط و جامعه می باشد. این تفاوت ها بسترهای تضاد و تقابل های اقتصادی و اجتماعی را فراهم می سازند که روند بهسازی و بهیابی زیست جمعی را به مخاطره می اندازند. اینکه برخی ها قوه درک و تمیزشان نسبت به رویکردهای بیرونی بسیار نامطلوب و هذیانی است؛ ناشی از تحت فشار مداوم تحریک و مهار بوده که قدرت مهارش را زایل کرده؛ و با تحریکات مداوم به تحرکات خارج از نرم و نیاز روی می آورد.

اکنون بشریت با دور شدن از واقعیت های ملموس زیست به واقع انسانی، در اسارت تصورات ذهنی و پنداری به حرکت های عموما تصادفی و ناآگاهانه روی آورده است. چرا که با سلطه اشیا و نشانه ها بر رویکردهای بیرونی اش، فرایند تنظیم رفتار انسانی اش دچار اختلال شده؛ و با دوری از واقعیت های محیطی به هذیان گویی های هیجانی روی آورده است. دور شدن از واقعیت ها، خود محصول ورود انسان ها به مرحله نوینی از تحول و تکامل اجتماعی است که نامدرک بوده و اثر ملموس درهم ریزی و آشفتگی رفتارهای انسانی را در خود دارند. ظرفیت دماغی انسان ها در برابر محرک های محیطی به ضعف و شدت تحریکات بستگی دارند. فشار حداکثری مهار را مختل و انسان را دچار روندهای هیستریک و یا بی قیدی و بی مسئولیتی در برابر رویکردهای محیطی می گرداند. بنابراین رفتار انسانی در برابر رویکردهای محیطی توسط محرک های متکاثری تعیین و تنظیم شده؛ و به عامل برونداد عملکرد انسانی منتهی می گردد.

شکل گیری روند مهار با تحریکات مداوم و شدید محرک های محیطی، قدرت تجرید و تعمیم انسان ها را تضعیف و تدریجا قوه شناخت و تمیز ارگانیسم را زایل می سازد. چرا که ساختار ارگانیک انسان ها از یک ظرفیت خاص عملی برخوردار است که تحت تاثیر مداوم و شدید محرک های بیرونی و درونی مهار شده و به حذف و حد انگیزه های گذر حیات روی می آورند. اگر چه سلطه بلا منازع ایماژها و نشانه ها اکنون در پس گفتمان انسانی برای برقراری یک ارتباط شفاف تر و گویا تر نمود یافته و با تکامل رسانه ای، این ارتباطات سهل تر و وسیع تر ممکن شده است؛ ولی هجمه و فشار شدید و مداوم عناصر و عوامل مسلط بر این تکامل ارتباطی و رسانه ای، با تاکید و حفظ پرنسیپ های گذشته، عموما به مهار انسان ها در چارچوب های معینه زیست نامتوازن و غیر متعارف منجر شده است. فشار و تعدی که اصولا قوه تمیز و تشخیص صحیح و اصولی را مختل و ارتباطات انسانی را بر امتیاز و اکتسابات نامتعارف و کاذب حیات جمعی وانهاده است. با غلبه ایماژها و نشانه ها بر روابط و مناسبات انسانی، روند استحاله آرمان و اعمال در نگاه تک ساحتی و تک بعدی رویکردهای محیطی به امری تعمیمی روی آورده است. چرا که تحریکات مداوم و شدید ناشی از رشد و توسعه دامنه دانش و فن در روند تکامل تاریخی، به مهار بسیاری از مطالبات و محاوراتی روی آورده که نافی و ناقض فردیت فرد برای حضور و حدوث جماعت و جمع بوده اند. اگر چه این تحریک و مهار گذرا و موقت عمل می کنند؛ ولی تاثیر و نفوذ آن ها در ایجاد وقفه های تکامل تاریخی و آشفتگی و پریشانی قوه تمیز و تشخیص برای اتخاذ مواضع اصولی و الزامی جهت گذر از پلشتی های محیطی، از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشند.

اعمال دهشت انگیز و منظره های خشن و غیر انسانی در تداوم خود با نوعی خشمی فروخورده؛ بسوی بی تفاوتی و تسلیم در برابر تحریکات محیطی روی می آورند. این مهار انسدادی بازتاب های آزادانه فرد را در تعادل و تطابق با روندهای محیطی به چالش می کشند. پیوندهای اجتماعی را سست و اتصال و ارتباطات عمومی در محاورات و مباحثات خشک و بی مغز صرف روشنفکری جای خوش می کنند. روشنفکری که انجام و فرجام امور عمومی و اجتماعی را نه در فرگشت جامعه و انسان، بلکه در بازگشت به بدعت و سنتی می بیند که در هاضمه تاریخی هضم و دفن شده اند. این شوریدگی و بیهوده گی در برابر تحریکات محیطی، بن بست عریان و تب آلودی را عرضه می دارند که مهار و افسار سدید و شدیدی را در برابر بازتاب های آزادانه و دگرگونه فرد و جمع بر می افرازند. مهاری که یاس و ناامیدی را اشاعه می دهد؛ و بی اعتمادی و نااستواری را بر بستر ندرت و نایابی گذر حیات جمعی توزیع می کند. بنابراین محرک ها تحت شرایط سخت و شدید رویکردهای محیطی و مداومت آن، تدریجا در برابر تحریکات و تاثیرات مخرب، واکنش مناسب از خود بروز نمی دهند.

انسان ها تحت تاثیر مداوم محرک های محیطی، با دو واکنش بیرونی و درونی مواجه می باشند. یک تضاد و تعارض آشکار و ملموس بین این دو عنصر واکنشی انسان ها در برابر رویکردهای محیطی قرار دارد. چرا که محرک های بیرونی تابعی از روند تحول و تکامل تاریخی حیات اجتماعی و انسانی می باشند؛ در حالی که محرک های درونی با بسیاری از روندهای عادت گون و نمودهای نهادینی در آمیخته که انطباق و اتصال رفتار و عمل انسان ها را با زمان و مکان مناسب با موانع و مشکلات اساسی مواجه می سازند. این نمودهای دوگانه انسان ها، بارزه های روشن و چرایی ناتوانی انسان ها در فایق آمدن بر بسیاری از مشکلات و موانع نوین حیات جمعی را بیان می دارند. چرا که نقش آگاهی و اندیشه منطقی در اتصال و انطباق با نمودهای نوین حیات جمعی و همچنین تنظیم و تسهیل یک رفتار و یا عمل مناسب انسانی، نقش اصلی و اساسی را بازی می کنند. در حالی که محرک های درونی در بسیاری مواقع نقش ترمز را در دریافت های آگاهانه و منطقی انسان ها بازی کرده و رفتار و منش انسانی را در مسیر نامناسب حیات سوق می دهند. زیرا محرک های محیطی همواره پیچیده تر و دگرگونه نمود یافته و اگر قدرت درّاکه انسانی قادر به ترکیب و تحلیل منطقی و آگاهانه این نمودهای دگرگونه نباشد؛ قادر به برقراری یک محیط پویا و بهتر و کامل تر نخواهد بود.

ناهمگنی و نا هماهنگی بین محرک های درونی و بیرونی، ضمن ایجاد یک فضای مغشوش و آشفته، انسان ها را از تجارب و اندوخته های مثبت و مفید دور می سازند. براین اساس تلقین پذیری و تابع سازی های رفتار و کنش انسانی عمومیت یافته و تاثیرات محرک های محیطی بدون تبیین و تحلیل پذیرفته می شوند. ناآگاهی و تلقین پذیری دو عنصر همپیوند در روابط و مناسبات اجتماعی، تحت تاثیر مداوم محرک های محیطی از جمله القائات کاذب و دروغین ابزارهای ارتباطی و رسانه ای ساختار غالب سرمایه قرار داشته که ضمن ایجاد تحریکات قوی بیرونی و درونی، به مهار و کنترل بسیاری از رفتار و کنش های آگاهانه برای بهبود و بهسازی زیست جمعی روی آورده اند. بنابراین، یکی از محرک های قوی بیرونی آموزه های نوینی است که بر بستر رشد و توسعه روز افزون دانش و فن حاصل می آیند. تحریک نتیجه یافته های نوین بر علیه بنیان های کهن، همواره نوید بخش دنیای بهتر و مفیدتر بوده است.با تحریک و تحرک، انسان ها قادر به ترکیب پدیده ها و زان پس تحلیل آن ها برای شناخت و اتخاذ تصمیمات مناسب گذر زیست اجتماعی خویش می گردند.

بنابراین دو نشانه اصلی بارزه های هویتی و حیاتی انسان ها یکی رویکردهای عوامل بیرونی تاثیرات مداوم آن بر چگونگی و چرایی واکنش آدمی در روابط و مناسبات اجتماعی بوده و نشانه دیگری که از ممیزات خاص انسان ها در میان جانوران می باشد؛ زبان و بیان است. کلام و بیان با کمک زبان تاثیرات محیطی را ترکیب و تحلیل نموده و به عامل کنشی زیست اجتماعی مبدل می سازند. تنوع و تکثر بیانی و کلامی بیانگر تاثیرات محرک های متنوع محیطی در فضاهای متکاثر دریافت های انسانی می باشند. اینکه انسان ها در پیوندهای اجتناب ناپذیر اجتماعی خویش، به محرک های محیطی پاسخ متفاوت داده و نسبت به یکدیگر احساس بیگانگی دارند؛ نشانگر درک و دریافت های متفاوت از محرک های محیطی داشته که به تشویق و ترغیب زیست دگرگونه مدد می رسانند. این تنوع و تکثر کنش های انسانی در روند تکامل تاریخی، با کمیت تاریخی خویش به سوی کیفیت های نوینی سوق یافته که حلقه های پیوند های انسانی را بنا به ضرورت های اجتماعی تاریخی ابعاد نوینی بخشیده است. تشدید تضادهای اجتماعی و فراروییدن دامنه جنگ و جنایت، مبین شدت و سختی تحریک محرکهای محیطی است که بسیاری را از تعادل زیستی متعادل خارج و قدرت تمیز و تشخیص را در پس بارزه های کنشی نامتعارف گذشته از انها زایل ساخته است.

اکنون در میان هو و جنجال های رقابتی و شناعتی عمّال سرمایه در سطح جهانی، موجد تحرک ها و کنش های متفاوتی از سوی نخبگان و روشنفکران گردیده که عموما با معلول ها می پایند و روندهای علّی در پس نگاه دگرگونه و نا مدرک به تحول و تکامل تاریخی جامعه و انسان از دایره بحث و تبادلات خارج شده است. تاثیرات فعل و انفعالات محیطی به عنوان اولین عامل محرک های بیرونی بر انسان ها کاملا مشهود و معلوم است. ولی تبیین و تحلیل این تاثیرات عوامل بیرونی توسط دومین عامل ممیزه انسان ها یعنی زبان و کلام و بیان در هاله ای از ابهام قرار دارند. این ابهام و ایهام بیان ماندگاری اندیشه در شایقه های به ویژه تئوریک گذشته است که توان و درک دیالکتیکی تحریک و محرک های محیطی را در حبس و حد خاطرات و دلبستگی های نهادین تحلیل برده است. و جنگ و عوامل درگیر و یا جنگ ساز و همچنین نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی که می توانند محرک های علّی دیگری برای تداوم و توسعه خود داشته باشند؛ در اجمال و اهمال باقی مانده اند.

نتیجه اینکه: انسان ها تحت تاثیر عناصر متکاثر محیطی واکنش مناسب برای تعادل و تطابق از خود بروز می دهند. این تحریک و تحرّک مداوم، روند تکمیل و تنظیم مناسبات رفتاری و اخلاقی اجتماعی را شکل می دهند. تحریکات شدید و مداوم که از حد توان ارگانیسم انسانی خارج شود؛ به مهار جنبه های مثبت واکنش انسانی منجر شده و به محرّکات محیطی پاسخ منفی می دهد. این انسداد رفتاری به مهار بازتاب های آزادانه و حذف و حد قوه تمیز و شناخت ارگانیسم انسانی در واکنش مناسب و مقتضی به رویکردهای محیطی می گردند. این روند نامتعارف عموما انسان را در برزخ رویکردهای بیرونی قرار داده و با آشفتگی و پریشانی رفتار کردار آدمی، درهای دوزخ را به روی انسان ها می گشایند. دوزخی که اکنون با فرایند تحول و تکامل تاریخی و با نابسامانی های رویکردهای محیطی در برابر انسان ها گشوده شده؛ خود محصول محرک های نا مدرکی است که واکنش های نامتعارف و مرگباری را در برابر انسان ها گشوده است. عموما انسان ها با دو نشانه اصلی و اساسی به تحریکات محّرک های محیطی پاسخ می دهند. اولین نشانه تاثیر عوامل بیرونی است که بین انسان و حیوان مشترک بوده و در تنظیم رفتار و کردار انسان نقش مهمی بازی می کنند. دومین نشانه ارتباطات و پیوندهای انسانی زبان و کلام و بیان است که از ممیزات خاص انسانی بوده و در تجرید و تعمیم و تبیین و تحلیل رویکردهای محیطی نقش اصلی را بازی می کنند. ناتوانی در شناخت و ترمیم ضایعات محیطی با تشدید مداوم و غیر مترقبه و دگرگونه محرک ها، عموما قوه شناخت و تمیز ارگانیسم را مختل و در خاطرات و خطرات شایقه های گذشته از تبیین و تحلیل مناسب و مورد لزوم دور می سازند. غلبه درک معلولی و تبیین و تحلیل های سطحی و احساساتی در بین نخبگان و روشنفکران دقیقا از روند عدم شناخت و تمیز محرک های بیرونی تبعیت کرده که قدرت تجرید و تعمیم و تحلیل و تبیین مناسب با رویکردهای محیطی را از آن ها گرفته است.


اسماعیل رضایی

11:12:2023

۱۴۰۲ آذر ۱۲, یکشنبه

 

سقوط ثابت


در آمیختگی انسان با فضایل و رذایل، یک ارتباط مستقیم با آموزه های زیستی و توهمات ناشی از اکتسابات مجازی دارند.اصولا بافت و ساخت ساختار طبقاتی با نوعی از رذالت عریان در آمیخته که انسان های سقوط کرده در منجلاب آن بسوی نوعی از ثبات رفتاری و کرداری رذیلانه هدایت می شوند. سقوط ثابت اخلاقی، رفتاری و کرداری بیانگر ماندگاری خباثت و بد نهادی اهریمنی شاکله های ارزشی و بد آموزی های حیات ننگین گذشته می باشد. ثابتی نامی که امروز رجز می خواند، دروغ می گوید و تمامی گذشته خباثت بار خود را در توهمات رذیلانه بازیابی گذشته به حراج گذاشته است؛قطعا در این سقوط ثابت به دنبال بازیابی گذشته خود با توجیه و تاویل های عوامانه وریاکارانه می باشد. این سقوط ثابت مبین ماندگاری تمامی خصایل پست و پلیدی است که رنگ و انگ شئونات ضد انسانی در آن هویداست.

همواره در یک فضای متوهم، قلب کنندگان حقایق بر می کشند و در نمودهای رنج آور اوهام و خرافات تلاش مذبوحانه برای بازیابی گذشته ننگین خود مرئی می دارند. چرا که رنج و الم ناشی از ندانستن و بدفهمی های گذر بدفرجام حیات جمعی و همچنین ناتوانی سازه های غالب اقتصادی و اجتماعی به دلیل فرتوتی و کهنگی آن در پاسخگویی به نیازها، عرصه را برای بروز و ظهور مجدد ارتجاع و استبداد با اشکال نوین تسهیل کرده است. اکنون در همهمه و جنجال های ناشی از دگرگونی و تحولات ساختی ساختار سرمایه، برخی ها سوار بر موج نابسامانی های معیشتی و امنیتی اقتصادی و اجتماعی با مساعدت ابزارهای رسانه ای و ارتباطی ارتجاع جهانی، یکبار دیگر با دغل و دروغ خود را در معرض آزمون سقوط و نزول مجدد قرار داده اند. کسی یا کسانی که نفهمیده اند و یا با تجاهل به ندانستن از روند دگرگونی هایی که نوید دنیای جدیدی را می دهند که با مبادلات و محاورات نوین خود،هیچگونه جایگاهی را برای نمودهای ساقط و منفور گذشته باقی نگذاشته اند؛ خود را در معرض آزمون تجدید حیات دوباره قرار داده اند.

یکی از عارضه های نامطلوب و غیر معمول فشار مداوم اقتصادی و اجتماعی، تعجیل و شتاب برای رسیدن به هدف بدون تفکر و اندیشه پیرامون انتخاب و اجتناب است. انسانی که مدام در تهدید و ترس معیشت و امنیت قرار دارد؛ اندیشه ورزی در وی تحلیل رفته و تابعی از گذر محض زیست روزانه می گردد.چنین انسانی برای رهایی از بدسگالی های محیطی خویش به هر دستاویز و ریسمان پوسیده ای چنگ می اندازد تا خود را از مخمصه کنونی برهاند؛ بعد را به حوادث و رویدادهای اتفاقی می سپارد. این ویژگی در انسان های عوام و نگرش های عامیانه بسیار برجسته و حاد می باشد. چراکه در عامیانه نگری و عوامانه زیستن، واپسگرایی ایده ای و عادات و سنت بسیار قوی عمل کرده؛ و فرد را در چنبره ناگزیر انتخاب بد و بدتر قرار می دهند. انتخاب بد و بدتر بویژه برای کشورهایی که از حوزه اداره دموکراتیک امور اجتماعی باز مانده اند؛ یعنی جابجایی استبداد و قدرت مداری سرمایه که امروز نمودهای روشن آن در جهان قابل مشاهده و مورد استناد هستند.

جامعه مرعوب و شکنجه شده؛ بدون توجه به عواقب شوم رویکردهای خود، رهایی بدفرجام و بی سرانجامی را می جوید که با نسبیت انتخابی خود، جامعه را بسوی اشکال جدیدی از شکنجه و ترور و وحشت هدایت می کند. این تسلسل در جامعه هایی که استبداد تاریخی یکه تاز عرصه های اموراجتماعی بوده است؛ بسترهای مناسب تری داشته و دارند. چرا که استبداد تاریخی و سختی معیشت، امکان و فرصت اندیشیدن و آگاه شدن را از جامعه دریغ داشته؛ و عرصه رشد و بالیدن عوام گرایی و عامیانه نگری را توسعه داده است. این روند لامحال با ارتجاع و استبداد درآمیخته و بسترهای مناسب و گسترده ای را برای توجیه و تاویل رویکردهای ذلت بار و تیره و ظلمانی گذشته فراهم ساخته است. گذشته ای که تمامی آثار و عواقب شوم و نکبت بار حاکمیت مستبد کنونی با اشکالی دیگر و جرح و تعدیل هایی در آن جریان داشته است. رسانه ها و ابزارهای ارتباطی عمال سرمایه که در برکشیدن این فضای عوامانه و عامیانه نقش اصلی را بازی کرده و می کنند؛ در فضای تب آلود کنونی تمام قد یاریگر کسانی برای اشاعه و انتشار انتخاب بد و بدتر از طریق دروغ بافی ها و یاوه سرایی های عوامل خود هستند. عوامل و عناصری که خود از بانیان و جانیان استبداد تاریخی بوده و در شکنجه و ایجاد فضای رعب و وحشت با همتایان کنونی خود برابری می کرده است.

یکی از دست آویزها و هو و جنجال عوامل تاریخی استبداد، استناد و تکیه بر دستاوردهای علمی و فنی حاکمیت مستبد و فناتیک گذشته می باشد. بدون اینکه به عدم بارآوری دامنه این رشد و توسعه برای رفاه و آسایش و امنیت عمومی و همچنین بستر های مناسب ساختار سرمایه برای بهره گیری از این رشد و توسعه محدود و محصور که هیچگونه بارزه های دموکراتیک و حقوق اجتماعی و طبیعی انسانی در آن ملحوظ نمی شده را مد نظر قرار دهند. فراموش نشود که جامعه های اسیر استبداد تاریخی همواره با رشد و توسعه متناسب با روند کلی و زمانی رشد و توسعه مناسبات سرمایه و برای منافع خاص عمال سرمایه حرکت می کنند. اکنون نیز حاکمیت استبداد خشن و جنایت کار دینی در ایران تمامی روندهای رشد و پس ماندگی های آن متناسب با نیاز و الزام ساختار جهانی سرمایه برای گریز و رهایی از سقوط و نزول خود طراحی و اجرا شده و می شوند. در حالی که عارضه و بارزه های رشد و توسعه دامنه علم و فن ضمن آگاهی بخشی و نفی هرگونه تاریک اندیشی، بسترهای یک رفاه عمومی را تدارک می بینند که آثار و اثری از شکنجه های جسمی و روانی و همچنین فقر و نابسامانی های اجتماعی و اقتصادی در آن وجود نداشته باشند. آنهایی که امروز در پس حکومت مستبد مرگ زای دینی خود را به موش مردگی می زنند و تلاش دارند در پس این استبداد خشن، خشونت و استبداد گذشته را تطهیر کنند؛ هیچگونه دغدغه مردم و زیست انسانی آن ها را با خود ندارند؛ بلکه تنها به بازگشت و احیای جایگاه و مناسبات گذشته متناسب با نیاز ساختار جهانی سرمایه می اندیشند. تنها راه رهایی از استبداد تاریخی انتخاب های نوینی است که جامعه را از تمامی مناسبات غلط و استبداد زای گذشته برهاند و بسترهای یک تعامل و همزیستی متناسب با نیاز و الزام جامعه متکثر با اولویت بندی های لازم برای زدودن دامنه هرگونه تبعیض و معیارهای غیر قانونی و ناانسانی گذشته همراه با یک تعامل منطقی و اصولی با جامعه جهانی می باشد.

اکنون که ساختار فرتوت و متعفن سرمایه با چالش های تعیین کننده و قطب بندی های نوینی روبرو است که نوید دنیای بهتر و مطلوب تر را با خود خواهد داشت، بایستی با زدودن تمامی بنیان های ستم و خشونت پلیسی استبداد تاریخی به استقبال دنیای نوین در حال شکل گیری رفت. حاکمیت فردای ایران بایستی از آن مردم باشد؛ نه در حرف بلکه در عمل. دخالت مستقیم و همه جانبه مردم در اداره امور اجتماعی از طریق شوراهای واقعی مردمی می تواند زنجیرهای سست و تباه کننده استبداد تاریخی در ایران را از هم بگسلد. استبداد زدایی یعنی گردن نهادن به تصمیمات و نیازهای مردمی که از دل شوراهای کارگری، روستایی و شهری بیرون می آیند؛ نه آنچه که در مجلس موسسان توسط نخبگان و روشنفکران اتمیزه در بطن ساختار فرتوت سرمایه داری جهانی قد می کشند. در حقیقت مجلس موسسان بایستی ترکیبی از نمایندگان واقعی مردم در اقصی نقاط جامعه که از طریق شوراهای مردمی انتخاب می شوند؛ شکل گرفته و نمایندگان محرومان و زحمتکشان بویژه از مناطق محروم و همچنین حضور نمایندگان واقعی زنان در آن برجسته باشد.

تا زمانی که مردم مستقیما در اداره امور اجتماعی حضور فعال و همه جانبه نداشته و در گماشتن و برکناری نمایندگان خود نقش مستقیم و تعیین کننده ایفا نکنند؛ دموکراسی، آزادی، عدالت، برابری و... خواب و خیالی بیش نخواهد بود و در به همان پاشنه دیکتاتوری خشن و پلیسی خواهد چرخید. بایستی درهای ورود همه کسانی که در تداوم دیکتاتوری تاریخی در ایران نقش داشته اند را بست؛ و راه های نوینی را که تنها و تنها حاکمیت واقعی مردم را مریی می دارند؛ انتخاب و اجرا نمود. اگرچه این انتخاب ممکن است سخت و هزینه زا باشد؛ ولی با تحکیم و تثبیت خود برای همیشه استبداد تاریخی را به گور خواهد سپرد. بیاییم یکبار هم شده به خودمان اعتماد کنیم وبا زدودن تمامی آثار ظلم و ستم استبداد تاریخی، بنیان های دموکراسی، آزادی، عدالت، برابری و ... واقعی را بنا نهیم.

نتیجه اینکه: بارزه های فکری کهن هماره تاریخ تحولات اجتماعی چالش های جدی را در برابر انتخاب و نیاز های مردمی با اعمال حاکمیت پلیسی برافراشته اند. ساقط شدگان از طریق قهر مردمی نیز همواره مترصد فرصت بوده و هستند تا دوباره حاکمیت جور و ستم خود را بپا دارند. بویژه زمانی که حاکمیت بعد از آن در شکنجه و فقر و نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی گوی سبقت را از وی ربوده باشد. اکنون ثابتی نامی با دغل و دروغ و وارونه نمایی گذشته ننگین و سراسر شناعت و بدنامی با حمایت همه جانبه ابزارهای رسانه ای و ارتباطی عمال بیگانه، تلاش بی سرانجامی را برای استحکام سقوط ثابت خود در پیش گرفته است. عوام گرایی و عامیانه نگری به دلیل حصر و محدود اندیشی و بدفهمی و یا نفهمی های روند تکامل تاریخی یکی از پایه های ثابت و محکم رجعت به استبداد گذشته تاریخی در ایران می باشند. همین بداندیشی و بدفهمی است که عاملان شکنجه و فقر و نابسامانی های اجتماعی حاکمیت مستبد تاریخی گذشته ایران به خود جرات می دهند که افسار گسیخته و بی شرم به خیال خام خود تخته پرشی برای احیای گذشته ننگین خود تدارک ببینند. استبداد گذشته و حاکمیت مستبد خون و جنون دینی کنونی هر دو برای پرکردن خلایی که حاکمیت سرمایه متناسب با زمان خود بدان نیاز داشت سر بر آوردند و در زمان مقتضی نیز ساقط شده و خواهد شد. دخیل بستن به ریسمان پوسیده حاکمیت استبدادی گذشته مصداق بارز از چاله به چاه افتادن است. دنیای نوین پیشِ روی انتخاب های نوینی را برای اداره امور اجتماعی می طلبد. انتخابی که از حضور واقعی مردم در اداره امور اقتصادی و اجتماعی خود حکایت داشته که از کانال شوراهای به واقع مردمی شهری و روستایی گذر می کند؛ نه مجلس موسسانی که نخبگان و روشنفکران اتمیزه در ساختار سرمایه برای آن اهتمام می ورزند. برای خط بطلان کشیدن بر استبداد تاریخی در ایران پشت سر گذاشتن تمامی اهتمام عاملان استبداد گذشته و حال با انتخاب های نوینی که از کانال حضور واقعی و نمایندگان واقعی مردم در اداره مستقیم امور اجتماعی خود می باشد؛ ممکن می باشد. اگرچه ممکن است سخت و هزینه بر باشد ولی با تحکیم و تثبیت خود برای همیشه استبداد تاریخی به گور سپرده خواهد شد.


اسماعیل رضایی

پاریس

03:12:2023