۱۴۰۲ اسفند ۱۴, دوشنبه

 

  محارم و مهاجم

                (در گرامیداشت هشت مارس)


روابط و مناسبات انسان ها براساس اکتسابات محیطی و بر امتیاز و برتری مناسبات اقتصادی و اجتماعی استوار می باشند. با شکل گیری رتب و جایگاه ویژۀ اجتماعی، اختلاف بین انسان ها و تفاوت های جنسیتی، تعاملات زیستی را آلوده ساخت. در تداوم هجمه به جایگاه زن در روابط و مناسبات اقتصادی و اجتماعی، آپارتاید جنسی به عنوان یک شاخص مرضی ساختار طبقاتی اشکال نوینی یافت؛ ولی همچنان وزن و ارج زنان با هجمه تفکر عهد عتیق مردسالارانه و با سنجه های محرمیّت و ضعیفه در فرهنگ های مختلف تداوم یافت. در تعدیل و تعادل ناشی از روند تکامل تاریخی، زنان اگر چه در روابط و مناسبات نوین اجتماعی به امتیازاتی دست یافتند؛ ولی بارزه های مقّوم فرهنگی به ویژه فرهنگ دینی همراه با سیطره ساختار تبعیض آمیز طبقاتی، زنان را همچنان در محرمیّت و باورهای زنان اندرونی نگهداشته است.

محرمیّت که بیان اختصاصی بودن و یا کالاگونگی زنان را در خود دارد؛ نشان از سلطه مردانه بر سرنوشت و تعیین هویت واقعی زنان در روابط و مناسبات اجتماعی می باشد. ناموس و ناموس پرستی نیز از بطن این حصار محصور برخاسته و زنان را در تاریکخانه ذهن و پندار بافی های عهد عتیق از زیستی معمول و متعارف باز داشته است. برای حفظ این محرمیّت، تابوهایی شکل گرفته که حدود مناسبات اجتماعی و جنسی زنان را هویت می بخشند. این حدود را جامعه مردسالار تعیین و گذر از آن ها را جرم و قابل مجازات دانسته که عموما قتل های ناموسی و دیگر محکومیت ها، در گذر از این تابوهای معینه شکل می گیرند. در حالی که جامعه مردان مرز های تمامی این تابو ها را برای تشفی و تلذّذ تمایلات مردانه زیر پا گذاشته و تجاوز به حریم امن زنان را تحت هر شرایطی برای خود محفوظ داشته اند. پس محارم همان حدود و ثغور معیینه مردانه هستند که اگر چه در گذر زمان تعدیل یافته؛ ولی هنوز در مناسبات دین مدارانه و قوانین دینی عهد جاهلیت جایگاه خود را حفظ کرده است. بسیاری از این عادات و سنت ها با مناسبات نوین اقتصادی و اجتماعی گره خورده، و مورد حمایت برآمدهای نوینی قرار گرفته که با ساختار طبقاتی پیوند تنگاتنگ دارند.

سود و سرمایه برای رشد و پویایی خود، از سامانه های دینی برای تحمیق جامعه و تعمیق مناسبات متعدیانه خود بهره گرفته و به بسیاری از چارچوب های فکری مردسالارانه برای تحمیل قواعد و قوانین منفعت طلبانه خود تن داده اند. بنابراین همواره برای تقویت بنیان های دینی در جامعه و توسعه دامنه تفکر عوامانه و عامیانه برای اهداف سلطه طلبانه خود تلاش کرده اند. این نگاه ارتجاعی در کنار رشد و بالندگی بنیان های مادی و تکنیکی جامعه، انگاره های فکری کهن را برای تحمیق توده و تحمل رنج و اندوه روزافزون ناشی از فاصله طبقاتی نیاز داشته و دارد. براین اساس شی گونگی زن و نگاه صغارت به هویت زنانه در طول تاریخ طولانی حیات انسانی، بسیاری از حقوق اجتماعی و انسانی زن را تحت قیمومیت مردانه از وی گرفته است. مبارزات زنان فضاهای نوین و پویایی را گشوده که روند تعدیل برای یک تعادل مطلوب جنسیتی را در پیش گرفته است.

تفکیک جنسیتی و سنت های پایدار آن بر اساس سائقه های زیستی طبقاتی، مبارزات زنان را دچار چالش های نوع زیستی جانبدارانه اقتصادی نموده است. تکامل اشکال مبارزاتی زنان و تنوع آن هنوز زیر نفوذ کارکردهای سود و سرمایه و ناتوانی زنان در بهره گیری مستقل از پتانسیل برآمدهای اقتصادی به دلیل ساختمندی مردسالارانه آن، از توانمندی های لازم برای حقوق اقتصادی و اجتماعی برابر با مردان برخوردار نیست. مبارزات فمینیستی تحت تاثیر روندهای دگرگونه تاریخ تکامل اجتماعی، هنوز در دو راهه سنت و تجدد گرفتار است.گزینه های نوین در برخورد با سنت های پایدار و همچنین با ساختار فرتوت سرمایه، دچار نوعی از پریشانی و آشفتگی فکری و عملی و یا تصمیم گیری های عجولانه و زود گذر می باشد که مبارزات را با یک اعتبار تقلیل گرایانه روبرو ساخته است. تهاجم به مبارزات زنان از سوی مردسالاران متعصب دین زده با حمایت سردمداران ثروت و قدرت، ضرورت اتخاذ اشکال نوین مبارزاتی برای گسستن و گسیختن بندهای سنت و عادت نهادین که حربه و لبه مبارزاتی را کند نموده است؛ از نیازهای اصلی و اساسی مبارزات زنان در این مقطع از تحولات اجتماعی محسوب می شوند. چرا که نیمی از جمعیت تحت ستم جامعه های انسانی اگر با مبارزات خود به حقوق حقه خود تجسم عینی ببخشند؛ قطعا عصر نوینی از مناسبات و تعاملات اجتماعی آغاز می شود که با منافع و مصالح قدرت های مسلط کنونی در تضاد قرار می گیرد. براین اساس با احیای بسیاری از مناسبات کهن سعی در منکوب و به زاویه راندن مبارزات زنان را دارند.

مبارزه زنان در ایران با شعار زن،زندگی، آزادی در پیوند با مبارزات جهانی و فمینیستی از بارزه های خاصی برخوردار است که به آن اعتبار و اهمیت جهانی داده است. سبعیت و بربریت هجمه های دین سالاران با حمایت آشکار و پنهان قدرت های شیطانی در سطح جهان، هجمه به مطالبات و خواست های به حق و انسانی زنان در ایران را ابعاد نوینی بخشیده است. این هجمه از یک طرف جامعه را ملتهب و بخشی از پتانسیل مبارزاتی را از درک واقع نیازها و الزامات کنونی باز داشته و از طرف دیگر با دوقطبی نمودن جامعه بین زنان و مردان با عادت و سنت که جامعه های انسانی به ویژه جامعه دین زده را در چنبره خوفناک خود به اسارت گرفته است؛ مبارزات زنان را با افت و خیز و هرز روی توانمندی های مبارزاتی روبرو ساخته است. تمامی جامعه های دین زده امروز به ویژه کشورهایی که حاکمیت دینی مسلط است؛ با ضایعه پایمال کردن حقوق زنان روبرو می باشند. کشورهایی که  از سلطه استبداد دینی رنج می برند؛ سازه های مسلط در تلاش برای احیا و ابقای بسیاری از سنت های فقهی و چارچوب های شرعی و حقوقی دینی، زنان با از دست دادن بسیاری از دستاوردهای حقوقی و اجتماعی گذشته خود روبرو هستند که مبارزات آن ها را ابعاد نوینی بخشیده است. 

جامعه ایران اکنون کاملا دوقطبی و با هویت های آسیب دیده انسانی روبرو است. کاراکتر ها دو و یا چندگانه بر هویت انسانی چیره شده و مانع از بروز حضور واقع و حقیقی اندیشه و عمل در بسترهای متکاثر اجتماعی می باشند. در هم آمیختگی سنت های دینی نهادینه شده که ناخودآگاه و در ضمیر پنهانی بروز بیرونی می یابند؛ مبارزات زنان را با کش و قوس ها و اوج و حضیض مداوم روبرو ساخته است. این ویژگی با سائقه ها و شائقه های مردسالارانه که تحت حاکمیت مستبد دینی تقویت شده است؛ یک اصطکاک مداومی  بین تمایل و تقابل جنسیتی و منفعتی را در مبارزات اجتماعی  ایجاد کرده است. اکنون هویت های دینی بخشی از راهبردهای مردانه در کشا قوس مبارزات اجتماعی و مدنی در جامعه دین زده ایران محسوب می شوند. براین اساس مبارزات زنان برای به زیر کشیدن سنت های پایدار و مخرب دینی که از یک پشتوانه تحمیقی عمیق و حمایت همه جانبه ساختار طبقاتی برخوردار است؛ با مشکلات عدیده ای روبرو می باشند.

پیوند خوردن جنبش  زن، زندگی، آزادی با مبارزات زنان در سطح جهان، نقطه عطفی در عمق یابی و گستردگی آن به عنوان یک جنبش پایا و پویا در مبارزه با دین و قدرت می باشد. اما این جنبش پیشرو و بالنده برای تداوم مبارزات بر حق خود، نیازمند درک و درایتی است که روندهای فرگشت جامعه و انسان بدان نیازمند هستند. همانطوری که نظام مستبد دینی در ایران با اتصال خود به بنیان های تغییر در سطح جهانی در تلاش است مشروعیت نداشته خود را ترمیم و همچنیین با سوار بر موج بحران های حاد و ثقیل حاکم بر جامعه جهانی و زیر سایه قدرت های مطرح جهانی، خود را بر سریر قدرت نگه دارد. زن برای خروج  از دایره محارم و حضور قدرتمند در عرصه های متکاثر اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، نیازمند درک و شناخت بارزه های ویژه فرگشت جامعه و انسان برای اتخاذ بهترین و مناسب ترین اشکال مبارزاتی می باشد. بی ثباتی و ناپایداری اشکال مبارزاتی بر علیه استبداد سیاسی و اقتصادی ناشی از اتکا به برخی نمودهای آزموده شده گذشته است که مهاجمان به آزادی و رهایی برای سرکوب و مهار آن ها مسلح هستند. روندی که بن بست و استیصال را نمود بخشیده؛ و دامنه گرایشات ارتجاعی و واپسگرا را توسعه داده است.

مرد سالاری به دلیل سابقه تاریخی اش، مرد را از اعتماد به نفس کافی و وافی و اتوریته لازم برای اعمال و اجرای فرامین مردانه و اجبار و انقیاد زن در حریم محرمیت برخوردار کرده است. ولی زن به دلیل محرومیت و عدم استقلال لازم برای تصمیم گیری لازم حیات اجتماعی خویش از یک اعتماد به نفس کافی و یکپارچگی لازم برای دستیابی به حقوق حقه اقتصادی و اجتماعی بازمانده است. نقش این اعتماد به نفس در مبارزات اجتماعی زنان بسیار برجسته می باشد. این اعتماد به نفس با یک مبارزه پیگیر و مداوم و همچنین درگیر شدن با بدعت ها و سنت های فرتوت و واپسگرا و با هجمه به بنیان های مادی این تحجر و واپسگرایی می تواند بنیان های مستحکمی برای خود بیابد. با استبداد دینی و چارچوب های شرعی و فقهی آن اعتماد به نفس در مردان افزایش یافته و زنان در حریم تنگ زنانه گرفتار آمده و از حقوق حداقلی خود باز مانده اند. رهایی از بنیان های استبداد اقتصادی و سیاسی می تواند بستر های لازم را برای اعتماد به نفس لازم در زنان  فراهم سازد.  

نتیجه اینکه:  شاکله های ارزشی انسان ها بر معیار و مقیاس هایی استوار است که با  ساختار غالب طبقاتی تعیین و تعریف می شوند. جایگاه انسانها و نقشی که در پیشبرد اهداف اجتماعی بازی می کنند؛ به بسیاری از مولفه های زیست جمعی وابسته است که منافع طبقاتی انعکاس بارز و شفاف این مناسبات اجتماعی و انسانی می باشند. تفاوت و تمایز انسان ها چه اقتصادی و اجتماعی و چه جنسیتی از بطن تحجر و مصلحت اندیشی های طبقاتی بر می خیزند. مردسالاری به عنوان یک وفاق و میثاق مردانه در تامین معیشت و تضمین حمایت و حراست حریم زنانه، محارم را در پستوی خانه و اندرونی محبوس و از حقوق انسانی و اجتماعی اش باز داشته است. این بارزه های متحجرانه و غیر انسانی اگر چه در روند تکامل تاریخی تعدیل شده و زنان به برخی از حقوق انسانی خود نائل شده اند؛ ولی هنوز سود و سرمایه در پیوند با تحجر دینی همچنان زنان را در بن بست های زیستی نابرابر و ناانسانی به بند کشیده اند. محارم که بیان شیء وارگی و کالاگونگی زن در روابط و مناسبات اقتصادی و اجتماعی مفهوم می یابد؛ بسیاری از بدعت های مخرب و تهاجمی از جمله ناموس و ناموس کشی را در فرهنگ منحط دینی رواج داده است. جنبش زن،زندگی، آزادی در ایران در پیوند با جنبش های فمینیستی و دیگر مبارزات زنان در سطح جهانی از برجستگی خاصی برخوردار گردیده؛ ولی به دلیل نهادینگی بسیاری از سنت و عادت دینی، بین درک و شناخت روند های حاکم استبداد زده دینی و تحول و تکامل جامعه و انسان دچار چالش های جدی می باشند. فرایندی که بی ثباتی و ناپایداری اشکال مبارزاتی را به همراه داشته؛ و به بسیاری از نمودهای گذشته برای جبران مافات روی آورده است.حضور و بروز سنت های بازدارنده که از ضمیر ناخودآگاه بر میخیزند؛ بیان روشن و آشکار تاثیرات مخرب بنیان های دینی و طبقاتی بر جنبش زنان در ایران می باشد.برای یک مبارزه کارآمد بایستی با روند تکامل تاریخی که به اشکال نوین مبارزاتی نیازمند است؛ همراه شد. با درک ضرورت های تاریخی و اجتماعی، زنان بر عکس مردان که از یک اعتماد به نفس درونی شدۀ اجتماعی برای اولویت های زیستی برخوردارند؛ فاقد یک اعتماد به نفس لازم جهت دستیابی و تحقق حقوق اجتماعی و انسانی خویش می باشند. روندی که بی ثباتی و ناپایداری مبارزاتی را موجد شده؛ و زنان را از اتخاذ اشکال بهینه مبارزاتی باز داشته است. اعتماد به نفس با غلبه بر کاستی های شناخت و فهم روند تکامل تاریخی و همراه شدن با موج جدید تغییر و دگرگونی های اقتصادی و اجتماعی، می تواند جایگاه مناسب خود را بیابد.


      اسماعیل رضایی

      04:03:2024




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر