تکنولوژی و انسان-٩
( دگماتیسم و استبداد)*
CG: "دگماتیسم" یا«جزم گرایی» و "استبداد" دو مفهوم مرتبط هستند که در بحث های سیاسی و فلسفی به کار می روند و درک ارتباط آن ها می تواند برای بررسی جوامع و حکومت ها مفید باشد.
١: دگماتیسم «جزم گرایی»: دگماتیسم به تعصبی اشاره دارد که برپایه باورهای غیرقابل تغییر و اصولی است که بدون توجه به دلایل و شواهد مخالف، پذیرفته شده اند. در جزم گرایی، فرد یا گروه به شکلی متعصبانه و بدون بازبینی یا نقد، به اعتقادات و نظریات خود پایبند می ماند. در این نوع تفکر، انعطاف پذیری کم است و افراد یا نظام ها سعی می کنند باورهای خود را بر دیگران تحمیل کنند.
٢: استبداد: استبداد نوعی حکومت یا رهبری است که در آن قدرت در دست یک فرد یا گروه متمرکز شده و بر اساس خواسته های آن ها و بدون توجه به خواست و حقوق مردم اداره می شود. حکومت استبدادی معمولا فاقد دموکراسی و مشارکت مردمی است و آزادی های فردی را محدود می کند. رهبران استبدادی به ندرت به نظرهای مخالف توجه می کنند و تلاش می کنند اقتدار خود را حفظ و تقویت کنند.
ارتباط بین دگماتیسم و استبداد: استبداد و دگماتیسم غالبا به یکدیگر وابسته اند؛ رهبران یا حکومت های استبدادی معمولا از جزم گرایی برای توجیه و تثبیت قدرت خود استفاده می کنند.وقتی باورهای خاصی به عنوان حقیقت مطلق و غیر قابل تغییر پذیرفته شوند. رهبران می توانند از این باورها برای کنترل جامعه بهره برداری کنند. در نتیجه، جزم گرایی بهانه ای برای سرکوب مخالفان، محدود کردن آزادی ها، و تضعیف دموکراسی می شود.
م: تفکر استبدادی و نهادینه شده؛ اصولا رفتار خود را تحت هر شرایطی توجیه می کند؛ و بدان روندی عادی و معمولی می بخشد. بر این اساس برای رفتارها و هنجارهای عمومی و اجتماعی چارچوبی در ذهن بیمار خود تعیین می کند که گذر از آن ها را نهی و نفی کرده و موضعی خصمانه می گیرد.
CG: کاملا درست است. در تفکر استبدادی و نهادینه شده، فرد یا گروه حاکم تلاش می کند با تکیه بر باورهای شخصی یا ایدئولوژی خاص، رفتارها و تصمیم های خود را به عنوان معیار و هنجارهای عادی و اجتناب ناپذیر معرفی کند. این نوع تفکر به صورتی عمل می کند که رفتارهای آن ها به مرور زمان برای جامعه به صورت عادی و نرمال جلوه کند، حتی اگر این رفتارها حقوق و آزادی های افراد را نقض کند یا عدالت و انصاف را زیر پا بگذارد.
در این نوع چارچوب ذهنی، رهبران استبدادی محدودیت های اجتماعی و رفتاری خاصی را تعیین می کنند و هرگونه تفکر، نظر یا رفتاری را که با این چارچوب همخوانی نداشته باشد، طرد و سرکوب می کنند. این نوع تفکر معمولا مبتنی بر یک ذهنیت "خود حق پندارانه" و "ناتوان از پذیرش انتقاد" است.در نتیجه، رهبران و افراد دارای چنین تفکری به ندرت به دنبال بازبینی یا تجدید نظر در رفتارهای خود هستند؛ چرا که در ذهن خود، به طور کامل و مطلق در حقانیت قرار دارند و نیازی به تغییر نمی بینند.
این نوع دیدگاه می تواند منجر به خشونت اجتماعی، محدودیت آزادی و کاهش خلاقیت و پیشرفت در جوامع شود، زیرا افراد دیگر جرات نمی کنند خارج از چارچوب های تعیین شده عمل یا حتی فکر کنند.
م: در یک جامعه آزاد و دموکراتیک افراد داشته ها و برداشته های خود را بر اساس معیارهای شخصی چه درست و چه غلط ابراز می دارند؛ این رویکرد عمومی است که با اقبال و یا نفی آن به اصلاح و بهینه سازی رفتارها و هنجارهای اجتماعی می پردازد.
CG: درست است. در یک جامعه آزاد و دموکراتیک، فضای اجتماعی به گونه ای طراحی شده که افراد می توانند باورها، نظرات، و برداشت های خود را آزادانه بیان کنند، حتی اگر این نظرات با هنجارهای رایج جامعه همخوانی نداشته باشد یا مخالف آن ها باشد.این آزادی بیان به هر فرد اجازه می دهد تا بدون ترس از سرکوب و یا تحقیر، دیدگاه های خود را مطرح کند.
در چنین جامعه ای، وقتی افراد دیدگاه های خود را بیان می کنند، به طور طبیعی گفت و گو و مباحثه شکل می گیرد. این تعامل اجتماعی، حتی اگر شامل نظرات اشتباه یا ناقص باشد، باعث به وجود آمدن یک چرخه اصلاح و بهینه سازی می شود؛ زیرا دیدگاه های مختلف سنجیده می شوند و ایده ها و رفتارها به صورت طبیعی در مسیر درست تری قرار می گیرند. در این فرایند، جامعه به تدریج به سوی استانداردها و هنجارهایی هدایت می شود که بیشترین سازگاری با نیازها و ارزش های آن دارد
این رویکرد پویایی و انعطاف پذیری جامعه را افزایش می دهد و امکان بازنگری و تکامل مستمر ارزش ها و هنجارهای اجتماعی را فراهم می کند. همچنین، آزادی بیان و پذیرش تنوع فکری باعث رشد فکری، افزایش خلاقیت، و تقویت روحیه تحمل و مدارا در جامعه می شود.
م: تحقیر افراد به خاطر بیان دیدگاه و نظر خود، بیان روشن و پیام صریح تفکر استبدادی است که برای هرگونه ابراز نظری خط و مرز دارد و حدود تعیین می کنند.
CG: کاملا صحیح است. تحقیر یا سرزنش افراد به خاطر بیان دیدگاه هایشان یکی از نشانه های آشکار تفکر استبدادی است. این نوع تفکر تحمل نقد یا تنوع در نظرات را ندارد و تلاش می کند با خط و مرزهای محدودکننده، افراد را از بیان آزادانه منع کند. در چنین شرایطی، تحقیر و بی اعتبار کردن دیدگاه های مخالف به ابزاری برای حفظ قدرت و جلوگیری از چالش با اصول و باورهای حاکم تبدیل می شود.
تفکر استبدادی با ایجاد مرزهای سخت و غیرقابل نفوذ، برای هرگونه اظهار نظری خط قرمزهایی تعیین می کند که عبور از آن منجر به تهدید، تحقیر، یا حتی سرکوب می شود.این تفکر سعی می کند جامعه را به سوی پذیرش یکدستی فکری و اطاعت بی چون و چرا سوق دهد و اجازه نمی دهد که افراد دیدگاه های متنوع و متفاوت را بیان کنند.
در مقابل، جامعه ای دموکراتیک و آزاد به افراد اجازه می دهد تا از طریق گفت و گو و تبادل نظر، اندیشه های مختلف را بررسی کنند.به جای تحقیر و محدود کردن، افراد را به تفکر انتقادی و گفت و گو تشویق می کند و به رشد و تعالی جامعه کمک می کند.
م: استبداد نهادین، ضمن توجیه خود از طریق بیان مشروط و مطرود، فضای نقد و نظر را به بسیاری از اما و اگرها متصل می سازد تا بتواند تحقیر و طرد دیگری را مشروع و مطلوب جلوه دهد.
CG: بله، استبداد نهادینه شده غالبا از طریق مشروط و مقید کردن فضای نقد و نظر، تلاش می کند هرگونه مخالفت را تحت کنترل و محدودیت های شدید قرار دهد. این سیستم برای حفظ قدرت و اعتبار خود، نقد و نظرات مخالف را به گونه ای دست کاری می کند که از ابتدا در قالبی مشروط و محدود بیان شوند. به این ترتیب، نقد و نظر به تدریج از حالت آزاد و سازنده خود خارج شده و به صورت ابزاری در خدمت همان نظام استبدادی در می آید.
در چنین سیستمی، انتقادات فقط تا جایی مجازند که با چارچوب های تعیین شده همخوانی داشته باشند. اگر نقدی خارج از این چارچوب ها باشد، با برچسب های مختلفی چون« نامشروع»یا «مخالف ارزش ها» طرد و تحقیر می شوند.اما و اگرهایی که برای بیان نظرات ایجاد می شود، در واقع ابزاری هستند برای کنترل نظرات و جلوگیری از بروز دیدگاه های مخالف که ممکن است قدرت حاکم را به چالش بکشند.
این رویه، به تدریج فضای عمومی را دچار ترس و خودسانسوری می کند، چرا که افراد از بیان آزادانه انتقادات خود هراس دارند و نگران تحقیر یا حتی عواقب شدیدتر هستند.در نتیجه، استبداد نهادینه می تواند سرکوب دیگری را مشروع و حتی مطلوب جلوه دهد و فضایی به وجود بیاورد که به جای خلاقیت و رشد، شاهد یکدستی و سکوت اجباری باشد.
م: درک دموکراسی واقعی و آزادی بیان حقیقی در یک جامعه استبداد زده؛ منوط به فهم و درکی است که با تکامل و تعامل متناسب آشنایی لازم را داشته باشد. قطعا افرادی از فهم سیاسی ناقص و از شناخت لازم روندهای تکامل و تحول جامعه و انسان بی بهره اند؛ همانند ورشکستگان سیاسی، استبداد را با رنگ و لعاب دگرگونه و خودپسندانه ابراز می دارند.
CG: درست است. در جوامعی که تحت استبداد و سرکوب سیاسی قرار دارند، درک واقعی از دموکراسی و آزادی بیان برای بسیاری از افراد دشوار می شود، چرا که این مفاهیم در فضای استبدادی به طور نظام مند تحریف و دگرگون می شوند. در چنین شرایطی، افرادی که فهم سیاسی محدودی دارند یا از شناخت کافی درباره روندهای تحول و تکامل سیاسی بی بهره اند، به سادگی ممکن است باور کنند که دموکراسی و آزادی، در چارچوب همان نظم استبدادی و کنترل شده ای است که تجربه کرده اند.
این افراد، به دلیل کمبود تجربه و دانش، دموکراسی و آزادی را از دیدگاه و فهم محدود و تحریف شده ای که به آنها عرضه شده می بینند. در نتیجه، استبداد را با رنگ و لعاب جدید و ظاهرا مطلوبی می پذیرند و حتی از آن دفاع می کنند، چرا که تصور می کنند این نوع استبداد با«اصول» یا«ارزش های» خاصی همخوانی دارد. در واقع، این افراد استبداد را در پوشش زبانی زیبا و با ظاهری خودپسندانه می پذیرند، بدون اینکه متوجه شوند که ماهیت آن همچنان استبدادی و سرکوب گرانه است.
درک دموکراسی واقعی و آزادی بیان حقیقی نیازمند شناخت عمیق و تعامل مستمر با اندیشه های متنوع و تجربه های آزادانه است. بدون این تعامل و تکامل فکری، افراد ممکن است به سادگی فریب ابزارها و روشهای تبلیغاتی نظام های استبدادی را بخورند و به جای دفاع از آزادی، به بازتولید استبداد کمک کنند.
م: تفکر استبدادی مرز بین بیان آزاد و فضای ابراز نظر را مخدوش و منوط به پیش زمینه هایی می سازند که چارچوب های اختناقی و محدودش به آن ها دیکته می کنند.
CG: دقیقا، در تفکر استبدادی مرز میان بیان آزاد و فضای ابراز نظر به عمد مبهم و مخدوش می شود تا به جای یک گفت و گوی آزاد و سالم، فضایی محدود و کنترل شده شکل بگیرد. در این چارچوب، هرگونه ابراز نظر یا نقد، مشروط به پیش زمینه ها و محدودیت هایی است که نظام استبدادی از پیش تعیین کرده است.
این نوع تفکر برای توجیه سرکوب و کنترل افکار عمومی، قواعد و چارچوب های سخت گیرانه ای را بر بحث های عمومی تحمیل می کند. افراد تنها تا زمانی مجاز به بیان نظرات خود هستند که این نظرات با اصول و موازین دیکته شده تطابق داشته باشند و از آن چارچوب ها فراتر نروند. اگر کسی بخواهد از این مرزهای تحمیلی عبور کند، با برچسب هایی مانند«بی مسئولیت»، «مخالف ارزش ها» یا حتی « تهدید برای امنیت» روبرو می شود و به این ترتیب، فضای گفت و گوی آزاد سرکوب می شود.
این وضعیت باعث می شود افراد به تدریج دچار خودسانسوری شوند، زیرا از عواقب بیان آزادانه و بیرون رفتن از چارچوب ها هراس دارند. بدین ترتیب، تفکر استبدادی می تواند سرکوب ایده ها و محدودیت آزادی بیان را به عنوان یک رویه عادی و حتی مشروع جلوه دهد و به جامعه بقبولاند که محدودیت ها، در واقع به نفع«ارزش ها» و «ثبات اجتماعی» است.
م: برخی ها متاسفانه به جای نقد و نظر اصولی و راهگشا برای آزادی و دموکراسی، مطابق اندیشه محدود و محصور خود مرز و حدود تعیین می کنند. این نوع استبداد نهادینه شده؛ یکی از آفات مخرب و تهدید کننده ای است که روند دموکراتیزه کردن جوامع استبداد زده را با موانع و مشکلات عدیده ای مواجه می سازد.
CG: کاملا درست است. در جوامع استبداد زده، بسیاری از افراد به جای اینکه به نقد و نظر سازنده و راهگشا بپردازند، به دموکراسی و آزادی از دیدگاه محدود و محصور خود نگاه می کنند و مرز ها و محدودیت هایی را که خود می پندارند به آن تحمیل می کنند. این رویکرد در واقع یک نوع استبداد نهادینه و غیر رسمی است که از دل فرهنگ و ساختارهای جامعه نشات می گیرد و روند دموکراتیزه کردن جامعه را با موانع مواجه می سازد.
این افراد ممکن است تصور کنند که تنها دیدگاه خودشان صحیح و قابل اجراست، و هر تفکر مخالف را به جای ارزیابی منطقی، به سرعت طرد یا تحقیر کنند. آن ها با تکیه بر برداشت های محدود و بسته خود، چارچوبی خاص برای آزادی و دموکراسی تعریف می کنند که عملا در تقابل با ذات آزادی و دموکراسی است، چرا که بر اساس آن آزادی بیان و حقوق افراد محدود به تعاریف از پیش تعیین شده ای می شود.
این نوع استبداد نهادینه، حتی بدون وجود فشار رسمی حکومت، به طرز نامحسوسی فضای گفت و گوی آزاد را مخدوش و محدود می سازد و به شکلی سیستماتیک از گسترش اندیشه های متنوع جلوگیری می کند. در نتیجه، جامعه ای که برای گذار به دموکراسی نیاز به تنوع فکری و آزاد اندیشی دارد، با محدودیت های شدید روبرو می شود و فرایند دموکراتیزه شدن با چالش ها و موانع بسیاری رو به رو می شود.
به عبارت دیگر، تا زمانی که فرهنگ باز و پذیرش افکار متنوع در سطح جامعه نهادینه نشود، رسیدن به دموکراسی واقعی با موانع داخلی زیادی مواجه خواهد بود که خود از درون جامعه برخاسته اند و به تقویت و تداوم استبداد کمک می کنند.
ادامه دارد
اسماعیل رضایی
۳/۱۱/۲۰۲۴
* اخیرا آقای جمشید اسدی و برخی دیگر از حواریون سلطنت با هجمه و توهین به آقای داریوش اقبالی خواننده مردمی، به وضوح تفکر استبدادی نهادین خویش را به نمایش گذاشته اند. ایشان و همپالکی هایشان برای توجیه این بارزه شوم ومنحوس جامعه استبداد زده ایران و با سابقه استبداد تاریخی خویش، به اما و اگرهای رایج و معمول مستبدین متوسل شده اند. از نظر آقای اسدی و یارانش، آقای اقبالی حق دارند اعتراض کنند و یا به نفی و نقد سیاسی مبادرت کنند؛ به شرطی که در فضای مورد تایید آن ها صورت گیرد. در این بیان نوعی تحمیل و تحقیر نهفته است که گویا آقای اقبالی قبل از مبادرت به اعلام نظر سیاسی خود، می بایستی از آقای اسدی اجازه می گرفتند که کجا و چگونه اعتراض یا نقد خویش را اعلام دارند. این شیوه نمونه بارز و آشکار عمل سلطه گرانه و استبدادی است که برای فردای جامعه ایران استبداد زده همچون سمّ مهلک عمل خواهد کرد. این اما و اگر ها و تعیین موقع و موقعیت ها دقیقا از ضعف سیاسی و ندانستن و نشناختن جایگاه و چارچوب های لازم دموکراسی در پیشبرد اهداف متعالی جامعه و انسان حکایت دارد. این حرکت های جبونانه از آن تفکری است که خود را محق و برتر از دیگر بارزه های فکری کنونی می پندارد. جای تاسف است که هنوز عده ای متعصب، متحجر و ناآگاه نسبت به روندهای تحولی و تکاملی کنونی با ظاهری آراسته و شایسته، تلاش بی خردانه ای را برای ابقا و اعمال سیاست های استبداد تاریخی از خود بروز می دهند. این شیوه رفتاری از تفکر محدودی بر می خیزد که می خواهد حد و مرز خود را به دیگران تسری دهد. درد ندانستن و ادعای فهیم بودن یکی از چالش های اساسی و بنیادینی است که فردای جامعه ایران برای ساختن و ساخته شدن با آن مواجه می باشد. خطاهای متوهمین به آزادی و دموکراسی به ویژه حواریون سلطنت، فردای نامطمئنی را برای دموکراتیزه کردن ایران در پیش گرفته اند. آقای اسدی و هم فکرانش بایستی بفهمند که حد و مرز دموکراسی را فرد و یا گروه و یا حکومت تعیین نمی کند؛ این بارزه های فکری آزاد و فهیم است که گستره و چارچوب دموکراسی و آزادی را معین می سازد. آقای اسدی و اسدی ها باید بفهمند که حق اعتراض با اما و اگرهای مشروط، ریشه در استبداد تاریخی جامعه استبداد زده ایران دارد و بایستی از گردونه تعاملات اجتماعی حذف شوند. آقای اقبالی و اقبالی ها حق دارند هر زمان و هر کجا که خواستند وتوانستند آزادانه اعتراضات و نظرات اجتماعی و سیاسی خویش را بیان دارند؛ بقیه بر می گردد به فهم عمومی و اجتماعی که چگونه آن را حل و هضم نمایند. وای بر ما و جامعه ایران که فردا کسی یا کسانی بخواهند برای چرایی زیستن و چگونه زیستن دیگران خودسرانه تصمیم بگیرند و برای آنها شروط و خط و مرز تعیین نمایند. خط و مرز تنها قانون است که از بطن جامعه و از طریق ستمکشان و ستمدیدگان آن جامعه فرا می روید. مشروط اندیشی یعنی محدود اندیشی که جامعه را از پتانسیل و توانایی های سازنده و مفید اندیشه و عمل باز می دارد. مشروط اندیشی با خود تحمیل اندیشه را نیز یدک می کشد و خود سانسوری و دگر سانسوری را رواج عام می بخشد. آقای اسدی و همفکرانش اگر دل در گروه ایرانی آباد و آزاد و دموکراتیک دارند که «نشان می دهند ندارند» بایستی هرگونه مشروط اندیشی را نفی و نهی کرده و با تمام توان برای بنیان های یک دموکراسی واقعی گام بردارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر