سرزمین موعود
کینه و عداوت، رنج ومشقت، عشق به زیستن را در میان انسان ها مکدر کرده است. در میان افزایش دامنه دانسته های انسانی،رقابت برای یافتن ابزارهای مخرب تر و مرگبارتر فضای زیستی انسان ها را انباشته است. بدین سان آسایش و امنیت زیر هجمه مداوم آزمون و خطای ابزارهای تخریبی مهیب، ملعبه صاحبان قدرت و ثروت شده است. جهان را انباشت و انباز لجام گسیخته و رقابت های تشدیدی حذفی و حدّی بسوی انسداد و انهدام مناسبات انسانی سوق داده است. دشمنان مردم از فهم ناقص و وهم ناقض مردم در جهت غارت دسترنج مردم و چپاول منابع عمومی می انبازند و بر پهنای گسترده فقر مردم رقص و شادمانی به پا می دارند. اینهمه ناشی از فهم کاذب از هستی اجتماعی است که اکتسابات محیطی و جایگاه و پایگاه مجازی و ناواقعی که عرصه تمایز و تخالف منفعتی را در میان انسان ها ترویج و نهادینه ساخته است.
انسان ها یکدیگر را می کشند برای داشتن و انباشتن، برای قدرت و سیادت که رواج عام منیّت و مذلّت را در گستره حیات جمع و جامعه توسعه بخشیده است. انسان ها حیات مذبوحانه ای را در پیش گرفته اند که به حصّه مورد لزوم گذر حیات خود قانع نبوده؛ وبا تعدی به حصّه دیگران رضایتمندی اش حاصل می شود. این روند برآیند تمامی ناتوانی ها و عدم اعتماد به نفس کافی انسان ها را در خود جای داده که قدرت تقسیم به تساوی و یا به اندازه نیاز از وی ساقط شده است. چرا که در ضعف خصلتی نهادین، گرایش آدمی به مکمل های محیطی عموما کاذب برای تقویت بنیه زیستی فزونی می گیرد. پنداشت های باطل آدمی مبنی بر تضاد و تقابل زیستی کنونی به امر ذاتی بشری تبدیل شده و غیر قابل انکار است؛ بیان توجیه گرانه ای است که درک و درایت و فهم و شهامت حذف و حد اکتسابات مجازی و کاذب محیطی را در خود نمی بیند. چرا که این سرسپردگی و جانباختگی در برابر عناصر اکتسابی و مجازی از بی خردی و کم مایگی درک و دریافت های زیست جمعی حکایت داشته؛ و بر نوباوگی خرد و تعقّل آدمی اشاره دارد.
در این هیاهو و جنجال های گمگشتگی و از خود بیگانگی انسانی، هویت انسان ها نه بر اساس ماهیت اصیل و خاص انسانی که بر ماهیت مجازی و کاذب اکتسابات استوار می باشد. بدین مضمون که انسان ها هویت واقعی خود را باز نمی گویند بلکه با هویت اکتسابات محیطی مفهوم می یابند. اکتسابات صرفا بر مادیت حیات اجتماعی استوار نیست؛ بلکه برای حراست و حضانت از داشته ها و انباشته ها، انسان ها با تکیه بر خرافه های وهم آلود به تحمیق و تخریب چهره انسانی روی می آورند. خرافه هایی که بر خرد و تعقل خط بطلان کشیده و انسان ها را در برهوت جهل و نادانی برای تحکیم بنیان های حیات کاذب و مجازی رها ساخته اند. با دیجیتالیزه شدن حیات اجتماعی تحت پیشرفت و توسعه دامنه دانش و تکنیک،روند القائات فکری و خرافه های عمومی ابعاد نوین و گسترده ای به خود گرفته است. چرا که اصولا در دگرگونی های فن و تکنیک نیازهای نوینی سر بر می کشند که جامعه های انسانی را در بحران های ناشی از گزینش های نوین فرو می برند. بحران هایی که با مقاومت حاکمان در قدرت در آمیخته که دامنه ناهنجاری ها و نابسامانی های اقتصادی اجتماعی را توسعه بخشیده است. فرایندی که جامعه را در ندرت و نایابی و فواصل زیستی نابهنجار بسوی توهم و خرافه هدایت کرده است.
در این اعوجاج اندیشه و عمل، جامعه های انسانی سرزمین موعود خود را می جوید. وعده گاه عبرت و غیرت که با توحش اکتسابات و امتیازات مجازی از میان خون و آتش گذر خواهد کرد. انسان ها بایستی از نوباوگی تضاد و تعامل به رشد و بالندگی تفکر و تعقل گذر کنند تا به یک تعامل مطلوب و درک متقابل بهینه زیستی دست یازند. چرا که درک متقابل تعمیقی و تعمیمی نیازمند حذف القائات ناواقع و آگاهی های کاذبی دارد که توسط ساختار معیوب سرمایه اشاعه یافته است. سرزمین موعود در گذر از این بربریت فکری و عینی که مبشر رنج و مشقت انسانی برای تداوم و حفظ بنیان های قدرت و ثروت و همچنین برتری و سیادت است؛ ممکن می باشد. سرزمین موعود در میان انسان هایی رواج می یابد که به نفی و نهی اکتسابات و امتیازات و از تافته جدا بافته بودگی به یک پیوستگی و پیوند پایدار و با ثبات دست یابند. این یکسان و یکی شدن پایان از خود بیگانگی و شروع یافتن انسانیت انسان در چارچوب شناخت ضرورت های طبیعی و اجتماعی برای زیستی به واقع انسانی با حفظ و اشاعه تمامی مزیت های اقتصادی و اجتماعی به تساوی برای جمع و جامعه می باشد.
باید به سرزمین موعود یقین کنیم و در این یقین شدگی بایستی تمامی زائده های کاذب و دروغین حیات جمعی را که اکنون انسان ها را به گروگان گرفته است؛رها شویم. بندهای بردگی و عبودیت خودبرتربینی و دگرآزاری را که از جهنم ناخالص سازی های اکتساب و امتیاز برمی خیزد؛ بایستی به دور افکند؛ تا راه رهایی ممکن گردد. انسان باید بپذیرد که همه از یک سرشت اند؛ و برتری خواهی ها الگوهای ناقصی هستند که جز تقابل و تباهی جامعه های انسانی عرضه دیگری ندارند. سرزمین موعود خدایگان را در بطن و متن رویکردهای زمینی می جوید و بر هرگونه خرافه و توهّم خط بطلان می کشد. البته یکی شدن انسان ها را نمی توان در این جمع نا منسجم کنونی جستجو کرد؛ بلکه بایستی با نمود واقع هویت انسانی و هنجارهای رقابتی هویت مدار انسانی در آمیزد. چرا که اگر فاصله بین خواستن و داشتن با دستاوردهای اکتسابی پر شوند؛ به تداوم بازتولید برتری طلبی ها، بد خواهی، شرارت و تمامی خصایل زشت و ناپسند انسانی روی می آورند. تولید و بازتولید نمودهای رذیل و پلید ضمن اتکا به عادات و سنن زیست جمعی به بدفهمی های حیات تعاملی و درک و شناخت غلط و وارونه روابط و مناسبات اجتماعی نیز برمی گردند. بازتولید استبداد و مناسبات پدرسالارانه نیز از عوارض سوء بدفهمی های مناسبات تاریخی و همچنین عدم فهم و شناخت لازم از فرایند تکاملی و نقشی که انسان به عنوان عنصر کلیدی حیات اجتماعی در آن دارد؛ می باشند.
سرزمین موعود گرانیگاه انسانیت انسان است؛ مرکز ثقلی که انسان ها به تساوی می اندیشند و به برابری و تساوی حقوق انسانی نه تنها باور، بلکه عمل می کنند. از دین و مذهب تا داشتن ها و انباشتن ها و همچنین تمامی مناسبات غلط و ناانسانی که امروز بشریت را در منجلاب سقوط و تباهی رها ساخته است؛ محصول اکتساباتی است که در طول حیات طولانی زیست اجتماعی شکل گرفته و نهادینه شده است. فرایندی که با بلوغ فکری و آگاهی های واقعی که عصر نوباوگی فکری کنونی را پشت سر می گذارد؛ ضرورت خود را ازدست داده و سرزمین واقعی زیست عمومی را شکل خواهد داد. چرا که در بلوغ فکری استیصال و درماندگی جای خود را به امید و باوری پویا و بالنده می دهد که دغدغه انسان ها نداشتن و نیافتن نیست؛ بلکه همواره یافتن راه های نوین زیستن به نفع بشریت است. در استیصال است که فاصله بین خیر و شر مخدوش و انسان ها در انتخاب بین بد و بدتر مخیّرند. و این استیصال محصول اکتساب و انتخاب های غلطی است که هویت های مخدوش سازوکارهای طبقاتی بر انسان ها تحمیل کرده است. پس وظیفه بلوغ فکری این است که این هویت های مخدوش کنونی را به هویت های اصیل و انسانی مبدل سازد. این مهم مقدور نخواهد بود؛ مگر اینکه تمامی زایده های نوباوگی فکری کنونی را رد کرده؛ و با حذف نیازهای اکتسابی گذشته و حال به سوی بلوغ فکری گام بردارد. چرا که همانطوری که انسان ها دریدن و کشتن یکدیگر را تحت حاکمیت طبقاتی کسب کرده اند؛ قطعا قادرند با اکتساب آموزه های زیستی اصولی و انسانی، بر تمامی مناسبات غلط گذشته خط بطلان بکشند.
در سرزمین موعود بهتر بودن جای خود را به بهتر شدن می سپارد.کسانی که گذشته را به شهادت می گیرند برای حل معضلات حال و آینده، بر بودن ها متوقف شده و از برجسته نوباوگان فکری برای حفظ و حراست از بنیان های مخوف و وحشت زای کنونی مناسبات انسانی محسوب می شوند. چرا که مناسبات انسانی گذشته براساس نیازهایی شکل گرفته که فرایند تحول و تکامل جامعه و انسان آنها را کاملا دگرگون ساخته و بر نیازها و الزامات نوین استوار ساخته است. صاحبان اکتساب و امتیاز ویژه با مقاومت در برابر نیازهای نوین در تلاشی مداوم برای عقیم سازی جنبش های به واقع مردمی، دهشت و وحشت را در سراسر گیتی گسترده اند. سرزمین موعود موجد فضای نفی هرگونه امتیاز و اکتساب ویژه است که تمامی ارکان و اساس ساختار غالب کنونی طبقاتی بر آنها استوار می باشند. براین اساس تمرکز قدرت مفهوم کنونی و تخریبی خود را از دست می دهد؛ آزادی فردی و خلاقیت ابعاد نوین و انسانی خود را پیدا کرده؛ و مالکیت به عنوان ابزار اعمال قدرت طبقاتی اشکال نوینی پیدا می کند که به انگیزه و کارآفرینی های نوین ابعاد گسترده ای می بخشند؛ و بوروکراسی به عنوان ابزار انقباضی و انسدادی از جامعه رخت بر می بندد. چرا که در سرزمین موعود جامعه با انسان های کمیت یافته ای روبرو می باشد که موجد کیفیت های نوینی هستند که در راستای منافع و مصالح جامعه و جمع گام بر می دارند. درک این مسئله با حل شدن در القائات فکری ساختار طبقاتی که بسیاری از نمودهای درونی و نامتعارف آن به ابزار کنشی متعارف معنا می شوند؛ امر بسیار دشواری می باشد.
دموکراسی با ماهیتی سیال در سرزمین موعود، بیان کیفیت های نوین تعاملات اجتماعی است که انسان های طراز نوین آن ها را خلق خواهند کرد. جاری بودن مفهوم واقعی دموکراسی در شریان های اجتماعی، امر بی بدیلی است که تنها از انسان های رسته از تحمیق و تخریب آگاهی های کاذب طبقاتی بر می خیزند. انسان هایی که آزادی، برابری و عدالت را از دایره نفوذ انباشت و انباز سود و سرمایه رها ساخته، و در انسجام و درک متقابل تعمیقی و تعمیمی روابط و مناسبات اجتماعی و انسانی مفهوم واقعی خود را پیدا می کند. مولفه های دموکراسی و حقوق طبیعی و مدنی در جامعه با حذف و رفع حرص و آز، کینه و نفرت و تمامی آموزه های پلشت و نکبت بار ساختار طبقاتی، جایگاه واقعی و حقیقی خود را می یابند. اگر چه بشریت اکنون در خلسه نشئه گون آگاهی های کاذب و القائات تحمیقی مداوم، در سراب بیمارگون خود برتر بینی و دگر آزاری با گذر از منافع و مصالح همنوع و همگون خویش دست و پا می زند؛ ولی روند تکامل اجتماعی و تاریخی با آموزه های نوین و متکامل خویش آن ها را بسوی سرزمین موعود هدایت خواهد کرد.
نتیجه اینکه: همواره در طول تاریخ بر خرابه های فکری، ویرانی و تباهی انسانی و زمینی شکل گرفته که جز رنج و مشقت و مرگ و نیستی ارمغان دیگری نداشته است. فرایندی که با آموزه ها و القائات کاذب و دروغین، سرشت پاک و اصیل انسانی را در مجاری پلشت و نکبت ساز اکتساب و امتیاز طبقاتی از حیّز انتفاع باز داشته است. اکتسابات کاذبی که فرد و جمع را در تب و تاب داشتن و انباشتن بسوی حذف و حد حصه دیگران سوق داده است. بنابراین آنچه که امروز بشریت را در سراشیبی سقوط و نزول قرار داده، اکتساب و امتیاز کاذب و غیرضرور نهادینی است که با آموزه های نوین و فهم و شناخت درک و درد مشترک قابل جایگزین می باشند. روندی که نوباوگی فکری کنونی را بسوی بلوغ فکری و رسیدن به سرزمین موعودی که در آن تمامی نمودهای به واقع انسانی برای امنیت و آسایش عمومی استقرار می یابند. در سرزمین موعود عشق به زیستن سرآغاز بلوغ فکری و فروپاشی توهم و تخیلی است که اکتساب و امتیاز ساختار طبقاتی بر جمع و جامعه تحمیل کرده است. بدینسان انسان ها با درک و درد مشترک یکدیگر را یافته؛ و از گمگشتگی و هویت بیگانه کنونی رهایی می یابند. چه مخوف و دردناک است که انسانها برای حصه ای بیشتر یکدیگر را می کشند؛ و بر حقوق طبیعی و انسانی خویش خط بطلان می کشند. قطعا در سرزمین موعود و بلوغ فکری انسان ها، مناسبات انسانی شفاف و گویا بوده و از ابهام و شک و تردیدهای بدخواهانه و دروغ و ریای کنونی بدور می باشند. انسان بایستی به یقین برسد و در این یقین شدگی باور به هویت اصیل انسانی را در خود بپروراند؛ تا قادر باشد با دور ریختن تمامی خصایل پلشت و نکبت ساز اکتساب و امتیاز کنونی بسوی پیوندهای مستحکم و پایدار و برای تایید و تحکیم هویت و اصالت پاک انسانی خویش گام بردارد.
اسماعیل رضایی
25:07:2024