تحریک و تحرّک
انسان ها با تحریک مداوم محرک های محیطی واکنش مناسبی برای تعادل و تطابق با محیط و جامعه از خود بروز می دهند. تحرّکی که نقش انسان را در تبادل و تبدیلات محیطی و فضا زمان مناسب برای رشد و بالندگی برجسته می سازد. محرک ها نقش راهنما و یا بیراهه های حیات انسانی را در روابط و مناسبات اجتماعی بازی می کنند. ظرفیت عملی انسان ها در برابر محرکهای محیطی متفاوت بوده و انسان در برابر تحریکات حداکثری با روند مهار روبرو می گردد که به محرک های محیطی جواب منفی می دهد. بنابراین اختلال در روند های حرکتی و عملی انسان ها در برابر محرک های محیطی تابع دو روند تحریک و مهار می باشد. تنوع محرک های محیطی و واکنش متفاوت انسان ها در برابر آنها مبین تفاوت درک و شناخت آنها از محیط و جامعه می باشد. این تفاوت ها بسترهای تضاد و تقابل های اقتصادی و اجتماعی را فراهم می سازند که روند بهسازی و بهیابی زیست جمعی را به مخاطره می اندازند. اینکه برخی ها قوه درک و تمیزشان نسبت به رویکردهای بیرونی بسیار نامطلوب و هذیانی است؛ ناشی از تحت فشار مداوم تحریک و مهار بوده که قدرت مهارش را زایل کرده؛ و با تحریکات مداوم به تحرکات خارج از نرم و نیاز روی می آورد.
اکنون بشریت با دور شدن از واقعیت های ملموس زیست به واقع انسانی، در اسارت تصورات ذهنی و پنداری به حرکت های عموما تصادفی و ناآگاهانه روی آورده است. چرا که با سلطه اشیا و نشانه ها بر رویکردهای بیرونی اش، فرایند تنظیم رفتار انسانی اش دچار اختلال شده؛ و با دوری از واقعیت های محیطی به هذیان گویی های هیجانی روی آورده است. دور شدن از واقعیت ها، خود محصول ورود انسان ها به مرحله نوینی از تحول و تکامل اجتماعی است که نامدرک بوده و اثر ملموس درهم ریزی و آشفتگی رفتارهای انسانی را در خود دارند. ظرفیت دماغی انسان ها در برابر محرک های محیطی به ضعف و شدت تحریکات بستگی دارند. فشار حداکثری مهار را مختل و انسان را دچار روندهای هیستریک و یا بی قیدی و بی مسئولیتی در برابر رویکردهای محیطی می گرداند. بنابراین رفتار انسانی در برابر رویکردهای محیطی توسط محرک های متکاثری تعیین و تنظیم شده؛ و به عامل برونداد عملکرد انسانی منتهی می گردد.
شکل گیری روند مهار با تحریکات مداوم و شدید محرک های محیطی، قدرت تجرید و تعمیم انسان ها را تضعیف و تدریجا قوه شناخت و تمیز ارگانیسم را زایل می سازد. چرا که ساختار ارگانیک انسان ها از یک ظرفیت خاص عملی برخوردار است که تحت تاثیر مداوم و شدید محرک های بیرونی و درونی مهار شده و به حذف و حد انگیزه های گذر حیات روی می آورند. اگر چه سلطه بلا منازع ایماژها و نشانه ها اکنون در پس گفتمان انسانی برای برقراری یک ارتباط شفاف تر و گویا تر نمود یافته و با تکامل رسانه ای، این ارتباطات سهل تر و وسیع تر ممکن شده است؛ ولی هجمه و فشار شدید و مداوم عناصر و عوامل مسلط بر این تکامل ارتباطی و رسانه ای، با تاکید و حفظ پرنسیپ های گذشته، عموما به مهار انسان ها در چارچوب های معینه زیست نامتوازن و غیر متعارف منجر شده است. فشار و تعدی که اصولا قوه تمیز و تشخیص صحیح و اصولی را مختل و ارتباطات انسانی را بر امتیاز و اکتسابات نامتعارف و کاذب حیات جمعی وانهاده است. با غلبه ایماژها و نشانه ها بر روابط و مناسبات انسانی، روند استحاله آرمان و اعمال در نگاه تک ساحتی و تک بعدی رویکردهای محیطی به امری تعمیمی روی آورده است. چرا که تحریکات مداوم و شدید ناشی از رشد و توسعه دامنه دانش و فن در روند تکامل تاریخی، به مهار بسیاری از مطالبات و محاوراتی روی آورده که نافی و ناقض فردیت فرد برای حضور و حدوث جماعت و جمع بوده اند. اگر چه این تحریک و مهار گذرا و موقت عمل می کنند؛ ولی تاثیر و نفوذ آن ها در ایجاد وقفه های تکامل تاریخی و آشفتگی و پریشانی قوه تمیز و تشخیص برای اتخاذ مواضع اصولی و الزامی جهت گذر از پلشتی های محیطی، از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشند.
اعمال دهشت انگیز و منظره های خشن و غیر انسانی در تداوم خود با نوعی خشمی فروخورده؛ بسوی بی تفاوتی و تسلیم در برابر تحریکات محیطی روی می آورند. این مهار انسدادی بازتاب های آزادانه فرد را در تعادل و تطابق با روندهای محیطی به چالش می کشند. پیوندهای اجتماعی را سست و اتصال و ارتباطات عمومی در محاورات و مباحثات خشک و بی مغز صرف روشنفکری جای خوش می کنند. روشنفکری که انجام و فرجام امور عمومی و اجتماعی را نه در فرگشت جامعه و انسان، بلکه در بازگشت به بدعت و سنتی می بیند که در هاضمه تاریخی هضم و دفن شده اند. این شوریدگی و بیهوده گی در برابر تحریکات محیطی، بن بست عریان و تب آلودی را عرضه می دارند که مهار و افسار سدید و شدیدی را در برابر بازتاب های آزادانه و دگرگونه فرد و جمع بر می افرازند. مهاری که یاس و ناامیدی را اشاعه می دهد؛ و بی اعتمادی و نااستواری را بر بستر ندرت و نایابی گذر حیات جمعی توزیع می کند. بنابراین محرک ها تحت شرایط سخت و شدید رویکردهای محیطی و مداومت آن، تدریجا در برابر تحریکات و تاثیرات مخرب، واکنش مناسب از خود بروز نمی دهند.
انسان ها تحت تاثیر مداوم محرک های محیطی، با دو واکنش بیرونی و درونی مواجه می باشند. یک تضاد و تعارض آشکار و ملموس بین این دو عنصر واکنشی انسان ها در برابر رویکردهای محیطی قرار دارد. چرا که محرک های بیرونی تابعی از روند تحول و تکامل تاریخی حیات اجتماعی و انسانی می باشند؛ در حالی که محرک های درونی با بسیاری از روندهای عادت گون و نمودهای نهادینی در آمیخته که انطباق و اتصال رفتار و عمل انسان ها را با زمان و مکان مناسب با موانع و مشکلات اساسی مواجه می سازند. این نمودهای دوگانه انسان ها، بارزه های روشن و چرایی ناتوانی انسان ها در فایق آمدن بر بسیاری از مشکلات و موانع نوین حیات جمعی را بیان می دارند. چرا که نقش آگاهی و اندیشه منطقی در اتصال و انطباق با نمودهای نوین حیات جمعی و همچنین تنظیم و تسهیل یک رفتار و یا عمل مناسب انسانی، نقش اصلی و اساسی را بازی می کنند. در حالی که محرک های درونی در بسیاری مواقع نقش ترمز را در دریافت های آگاهانه و منطقی انسان ها بازی کرده و رفتار و منش انسانی را در مسیر نامناسب حیات سوق می دهند. زیرا محرک های محیطی همواره پیچیده تر و دگرگونه نمود یافته و اگر قدرت درّاکه انسانی قادر به ترکیب و تحلیل منطقی و آگاهانه این نمودهای دگرگونه نباشد؛ قادر به برقراری یک محیط پویا و بهتر و کامل تر نخواهد بود.
ناهمگنی و نا هماهنگی بین محرک های درونی و بیرونی، ضمن ایجاد یک فضای مغشوش و آشفته، انسان ها را از تجارب و اندوخته های مثبت و مفید دور می سازند. براین اساس تلقین پذیری و تابع سازی های رفتار و کنش انسانی عمومیت یافته و تاثیرات محرک های محیطی بدون تبیین و تحلیل پذیرفته می شوند. ناآگاهی و تلقین پذیری دو عنصر همپیوند در روابط و مناسبات اجتماعی، تحت تاثیر مداوم محرک های محیطی از جمله القائات کاذب و دروغین ابزارهای ارتباطی و رسانه ای ساختار غالب سرمایه قرار داشته که ضمن ایجاد تحریکات قوی بیرونی و درونی، به مهار و کنترل بسیاری از رفتار و کنش های آگاهانه برای بهبود و بهسازی زیست جمعی روی آورده اند. بنابراین، یکی از محرک های قوی بیرونی آموزه های نوینی است که بر بستر رشد و توسعه روز افزون دانش و فن حاصل می آیند. تحریک نتیجه یافته های نوین بر علیه بنیان های کهن، همواره نوید بخش دنیای بهتر و مفیدتر بوده است.با تحریک و تحرک، انسان ها قادر به ترکیب پدیده ها و زان پس تحلیل آن ها برای شناخت و اتخاذ تصمیمات مناسب گذر زیست اجتماعی خویش می گردند.
بنابراین دو نشانه اصلی بارزه های هویتی و حیاتی انسان ها یکی رویکردهای عوامل بیرونی تاثیرات مداوم آن بر چگونگی و چرایی واکنش آدمی در روابط و مناسبات اجتماعی بوده و نشانه دیگری که از ممیزات خاص انسان ها در میان جانوران می باشد؛ زبان و بیان است. کلام و بیان با کمک زبان تاثیرات محیطی را ترکیب و تحلیل نموده و به عامل کنشی زیست اجتماعی مبدل می سازند. تنوع و تکثر بیانی و کلامی بیانگر تاثیرات محرک های متنوع محیطی در فضاهای متکاثر دریافت های انسانی می باشند. اینکه انسان ها در پیوندهای اجتناب ناپذیر اجتماعی خویش، به محرک های محیطی پاسخ متفاوت داده و نسبت به یکدیگر احساس بیگانگی دارند؛ نشانگر درک و دریافت های متفاوت از محرک های محیطی داشته که به تشویق و ترغیب زیست دگرگونه مدد می رسانند. این تنوع و تکثر کنش های انسانی در روند تکامل تاریخی، با کمیت تاریخی خویش به سوی کیفیت های نوینی سوق یافته که حلقه های پیوند های انسانی را بنا به ضرورت های اجتماعی تاریخی ابعاد نوینی بخشیده است. تشدید تضادهای اجتماعی و فراروییدن دامنه جنگ و جنایت، مبین شدت و سختی تحریک محرکهای محیطی است که بسیاری را از تعادل زیستی متعادل خارج و قدرت تمیز و تشخیص را در پس بارزه های کنشی نامتعارف گذشته از انها زایل ساخته است.
اکنون در میان هو و جنجال های رقابتی و شناعتی عمّال سرمایه در سطح جهانی، موجد تحرک ها و کنش های متفاوتی از سوی نخبگان و روشنفکران گردیده که عموما با معلول ها می پایند و روندهای علّی در پس نگاه دگرگونه و نا مدرک به تحول و تکامل تاریخی جامعه و انسان از دایره بحث و تبادلات خارج شده است. تاثیرات فعل و انفعالات محیطی به عنوان اولین عامل محرک های بیرونی بر انسان ها کاملا مشهود و معلوم است. ولی تبیین و تحلیل این تاثیرات عوامل بیرونی توسط دومین عامل ممیزه انسان ها یعنی زبان و کلام و بیان در هاله ای از ابهام قرار دارند. این ابهام و ایهام بیان ماندگاری اندیشه در شایقه های به ویژه تئوریک گذشته است که توان و درک دیالکتیکی تحریک و محرک های محیطی را در حبس و حد خاطرات و دلبستگی های نهادین تحلیل برده است. و جنگ و عوامل درگیر و یا جنگ ساز و همچنین نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی که می توانند محرک های علّی دیگری برای تداوم و توسعه خود داشته باشند؛ در اجمال و اهمال باقی مانده اند.
نتیجه اینکه: انسان ها تحت تاثیر عناصر متکاثر محیطی واکنش مناسب برای تعادل و تطابق از خود بروز می دهند. این تحریک و تحرّک مداوم، روند تکمیل و تنظیم مناسبات رفتاری و اخلاقی اجتماعی را شکل می دهند. تحریکات شدید و مداوم که از حد توان ارگانیسم انسانی خارج شود؛ به مهار جنبه های مثبت واکنش انسانی منجر شده و به محرّکات محیطی پاسخ منفی می دهد. این انسداد رفتاری به مهار بازتاب های آزادانه و حذف و حد قوه تمیز و شناخت ارگانیسم انسانی در واکنش مناسب و مقتضی به رویکردهای محیطی می گردند. این روند نامتعارف عموما انسان را در برزخ رویکردهای بیرونی قرار داده و با آشفتگی و پریشانی رفتار کردار آدمی، درهای دوزخ را به روی انسان ها می گشایند. دوزخی که اکنون با فرایند تحول و تکامل تاریخی و با نابسامانی های رویکردهای محیطی در برابر انسان ها گشوده شده؛ خود محصول محرک های نا مدرکی است که واکنش های نامتعارف و مرگباری را در برابر انسان ها گشوده است. عموما انسان ها با دو نشانه اصلی و اساسی به تحریکات محّرک های محیطی پاسخ می دهند. اولین نشانه تاثیر عوامل بیرونی است که بین انسان و حیوان مشترک بوده و در تنظیم رفتار و کردار انسان نقش مهمی بازی می کنند. دومین نشانه ارتباطات و پیوندهای انسانی زبان و کلام و بیان است که از ممیزات خاص انسانی بوده و در تجرید و تعمیم و تبیین و تحلیل رویکردهای محیطی نقش اصلی را بازی می کنند. ناتوانی در شناخت و ترمیم ضایعات محیطی با تشدید مداوم و غیر مترقبه و دگرگونه محرک ها، عموما قوه شناخت و تمیز ارگانیسم را مختل و در خاطرات و خطرات شایقه های گذشته از تبیین و تحلیل مناسب و مورد لزوم دور می سازند. غلبه درک معلولی و تبیین و تحلیل های سطحی و احساساتی در بین نخبگان و روشنفکران دقیقا از روند عدم شناخت و تمیز محرک های بیرونی تبعیت کرده که قدرت تجرید و تعمیم و تحلیل و تبیین مناسب با رویکردهای محیطی را از آن ها گرفته است.
اسماعیل رضایی
11:12:2023